سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زازران

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست..
        هرکسی نغمه ی خود خواند واز صحنه رود
                                    صحنه پیوسته بجاست..
                                             ای خوش آن نغمه که مردم بسپارند به یاد..

شادروان جوان ناکام علی شاهنظری


گفت: یالا من شیرینی میخوام،
گفتم شیرینی چی؟
با ایما واشاره چشماش گفت: خودت میدونی؟
گفتم: شیرینی ماشین؟ یا خونه؟ کدوم؟
گفت منو دست ننداز! گفتم واسه چی؟
گفت شیرینی ازدواجت!
گفتم : کدوم ازدواج؟ من ؟ کی ؟
گفت: باشه شیرینی نده ولی من اومدم بگم که خیلی خوشحال شدم،همین، حالا تو شیرینی هم نده!
(حس کردم که از ته قلبش گفت،حرفش انگار از دلش بود واسه همین به دلم نشست)
گفتم: تابستون،ایشالا واسه عقد ، شیرینی هم میدیم.
گفت:(با حالت سادگی و ناراحتی): تو که منو دعوت نمیکنی؟
گفتم چرا! دعوتت میکنم
از همین الان دعوتی..

یه کم مکث کردم و گفتم : اصلا تو میای؟
گفت: حتما میام،

دیروز که داشتم بدرقه ت میکردم ،هنوز حرفت تو گوشم بود،
راستی که تو پسر حرف گوش کنی بودی، پس چرا اینقدر بابات صدات میکرد و میگفت :علی نرو! علی من نرو! تو به حرفش گوش نمیکردی...
-----------------------------------------------------------------------------

وقتی که تصادف کرده بود ، داشتم با دوستی صحبت میکردم که زازرونی نبود،گفتم یکی از دوستام تصادف کرده و توی بیمارستان بستری شده،
گفت اسمش چیه؟
گفتم :علی
گفت همون که قهرمانه؟
گفتم نه!
ولی حالا میگم آره  ،این علی ما هم قهرمانه/

قهرمانی که با اهدای اعضای بدنش جون چند تای دیگه رو نجات میده،مگه این قهرمانی نیست؟
وقتی شنیدم که خونوادش رضایت دادن  اعضای بدنش رو اهدا کنند، بازم دیدم  خطوط  منحنی زیبای خنده رو، روی صورتش،مثه  همون خنده هایی که توی خواب دیده بودم...

نامت گرامی،یادت مستدام

جهت شادی روح علی آقا ،فاتحه ای بخوانید..



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 90/3/9 توسط محمد یزدانی

به نام خدا

سلام

دیروز یکی از بچه هاخاطره ای تعریف کرد،که باز بهتر دیدم نکته ای که ازش برداشت کردم رو براتون بزارم ،تا طی تبادل نظر با

دوستان به یه نتیجه منطقی!!!! برسیم.یاشایدم باز بشه همون آش وهمون.../

زود قضاوت نکنیدو مطلب رو تا انتها بخونید.:

آیا میدونستید الاغ همان خر است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!فکر نکنم!!!!!!!!!!!خیلی خنده‌دارجالب بود

 

چندروز پیش به اتفاق خونواده،رفتیم خونه یکی از همکارام که خیلی هم رودرواسی داریم و برا همدیگه خیلی احترام قائلیم...

الغرض،:سفره افطار که پهن شد،توی سروصدای بشقاب وقاشق وقیل وقال اینجا بزار،مرغ رو بده این طرف،یه سالاد بزاراینجا

...جانماز کجاست؟و....این حرفا!یه لحظه همه جا ساکت شدوبی اختیار توجه همه جلب شد به صحبت دو پسر بچه کوچولو:

الاغ باشه حالا بزار بریم غذامونو بخوریم دوباره برمیگردیم بقیه بازی......!!!!!!!!!!!خیلی خنده‌دار

بله،پسر همکارمون بود که داشت به پسر من این حرف رو میزد..../همه متعجبانه لبخندی زدندو خودشونو مثلا زدند به اون راه!

ومشغول...../جالب بودجالب بود

مادر اون پسربچه، خیلی عصبانی وآتیشی اما یواش:عصبانی شدم!شرمنده

خاک بر سرم ،بی تربیت این سفارشاس که ما کردیم.....!!!!!!!

پسر بچه خیلی خونسرد ومتحیر،مگه من چی گفتم؟!!!!!!!

_دیگه چی میخاستی بگی؟!!،الاغ یعنی چه؟!!شرمنده

مامان مگه شماها بادوستاتون که خیلی دوستید،به هم نمیگید:خره....!!!خب منم با امید خیلی دوستم،آبجی قبل از اینکه امید اینا

 بیاند به من گفته بود:مواظب باش، درست حرف بزنی!!!!!!!خب منم دیدم خر زشته بگم ،گفتم شما رو خوشحال کنم بگم:الاغ!!!!!خیلی خنده‌دار

حالا دیگه همه که حرفای این کوچولو رو شنیده بودن چند لحظه به فکر فررفتند.....

من گفتم :راستیا! تا امروز نمیدونستیم الاغ همون خره ها!!!!!!!!!(البته از این زاویه).

واقعا این لفظ خره که اغلب ما به کار میبریم ،یعنی چه؟!

خره،نشونه چیه؟!!!!!!!!!یعنی چی؟

لطفا یه کم فکر کنید.....

البته ناگفته نمونه که این اصطلاح خیلی جاها متداوله و  تنها مختص زازرون نیست.

منتظر نظرات اندیشمندانه شما هستیم....!!!

فعلاخدانگهدار

 



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88/6/23 توسط صاحبدل

سبزه گره زدن

افسانهً آفرینش در ایران باستان و مسئلهً نخستین بشر و نخستین شاه و دانستن روایاتی دربارهً کیومرث حائز اهمیت زیادی است. در اوستا چندین بار از کیومرث سخن به میان آمده و او را اولین پادشاه و نیز نخستین بشر نامیده است. گفته های حمزه اصفهانی در کتاب سنی ملوک الارض و انبیاء و گفته های مسعودی در کتاب مروج الذهب جلد دوم و بیرونی در کتاب آثار الباقیه بر پایهً همان آگاهی است که در منابع پهلوی وجود دارد. مشیه و مشیانه که پسر و دختر دوقلوی کیومرث بودند روز سیزده فروردین برای اولین بار در جهان با هم ازدواج نمودند. در آن زمان چون عقد و نکاحی شناخته شده نبود آن دو به وسیله گره زدن دو شاخه پایهً ازدواج خود را بنا نهادند. این مراسم را بویژه دختران و پسران دم بخت انجام میدادند و امروز هم دختران و پسران برای بستن پیمان زناشویی نیت می کنند و علف گره می زنند. این رسم از زمان کیانیان تقریباً متروک شد ولی در زمان هخامنشیان دوباره شروع شده و تا امروز باقی مانده است. در کتاب مجمل التواریخ چنین آمده " اول مردی که به زمین ظاهر شد پارسیان او را کل شاه گویند. پسر و دختری از او ماند که مشیه و مشیانه نام گرفتند و روز سیزدهً نوروز با هم ازدواج کردند و در مدت پنجاه سال هیجده فرزند بوجود آوردند و چون مردند جهان نود و چهار سال بی پادشاه بماند " . چنانکه در بحث جشن نوروز اشاره شد کردهای ایران و عراق که زرتشت را از خود می دانند روز سیزدهم فروردین را جزو جشن نوروز به حساب می آورند.     



نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 88/1/13 توسط محمد یزدانی

 

اخبار

 

 

اخبار زازران

 

گزارشات مصور

اطلاعات کلی و زمینه ای

 

 

 

 



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 88/1/12 توسط محمد یزدانی

عشق یعنی مستی ودیوانگی                                    عشق یعنی با جهان بیگانگی

 

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر                                 عشق یعنی سجده ها با چشم تو

 

عشق یعنی سر به دار  آویختن                                  عشق یعنی اشک حسرت ریختن

 

عشق یعنی سوختن وساختن                                      عشق یعنی زندگی را باختن

 

عشق یعنی دیده به در دوختن                                   عشق یعنی در فراغش سوختن

 

عشق یعنی انتظار وانتظار                                         عشق یعنی هر چه بینی عکس یار

 

عشق یعنی سوزنی آه یسان                                      عشق یعنی معنی رنگین کمان

 

عشق یعنی شاعری سوخته                                       عشق یعنی آتشی افروخته

 

عشق یعنی با گل گفتن سخن                                     عشق یعنی آب بر آذر زدن

 

عشق یعنی یک یتیم ویک نماز                                    عشق یعنی عالم راز ونیاز

 

عشق یعنی چون محمد پا براه                                    عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 85/7/2 توسط محمد یزدانی
   1   2      >
قالب وبلاگ