سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زازران
http://comments.razavi.tv/pictures/images/BPic/I1.jpg

صحبت از غریبی و غربت که میشه ،ما یاد یه  نفر میافتیم که میگن غریب الغرباست،
غربت یعنی چی؟
غریبی یعنی چی؟
خیلی مبهمه،یه جوری آدم رو دچار تضاد میکنه ،با این همه عاشق و سرگردون و دل داده ،با این همه زائر و با این همه مسافر ،مگه میشه غریب بود؟
به نظرم غریبی و غربت امام رضا(ع) مال این روزا نیست،

کسی که واسه تولدش  6 تاصحن 20جریبی(1)(به قول حاج آقا غلامی) پر میشه از جمعیت عشاق،توی تک تک خیابونای شهر پر میشه  ایستگاه های نذر شربت و شیرینی ،توی شهر پر میشه نوای رضا رضا! ،سطح شهرها و روستاها میشه پر از پرچم وبنر مزین به نام رضا، میشه گفت غریب؟؟


میلاد امام رضا(علیه السلام) بر شما مبارک باد

یه کلیپی بود از وقتی اون رو گوش کردم دیگه اسم غریب که میاد یاد اون شعر میافتم ،یه پسر بچه ای اون شعر رو میخونه پیش رهبر(حفظه الله )،

تو که هر شب می سوزه صد تا چراغ دور و برت  //  به امام رضا بگو غریب تویی، یا مادرت؟

----
پاورقی:
    1) حاج آقا غلامی یه آخونده منبریه که همشهری مونه از شهر پیاز پرور قهدریجون! این قدرجونیا همه چیز رو به شکل زمین کشاورزی میبینند،مثلا خونه 4قفیسی،یا صحن 20 جریبی یا ....... دلیلش هم اینه که علاقه زیادی به کشاورزی دارن و اگه میتونستند خیابونا و پشت بومای خونشون رو هم پیاز میکردند.
   
    تبصره: هر 100متر زمین رو میگن یه قفیس و هر 10 قفیس رو میگن یه جریب و هر 10 جریب میشه یه هکتار (البته واحدهای دیگه ای هم هست که صدرم و یه کیلو و اینا هم هست که قدیمیا میگن!



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 89/7/28 توسط محمد یزدانی

یکی از دوستان یه مطلبی رو ارسال کردن و خواستند که توی وبلاگ بزاریم،ماهم این کار رو با کمال میل انجام میدیم،چون که مطلبشون هم راجع به موضوع مسابقه سفیره!

-------------------------------------------------------------

خیلی خسته شده بودم.سره ظهری هواخیلی گرم شده بودکتم رودراوردم انداختم روی دستم ونشستم روی نیمکت.تاکسی هم نبود .گوشیمودراوردم تاپیامهام روبخونم ،که سه تا خانم هم اومدن.یکی ازاونا یه خانم مسنی بود که قرقرکردنش توجهمو جلب کرد.

تعه کااین زازرونیا پش(پشت )هما(همدیگه)ندارند،چند ساله یه واحد نیمیالند(نمیزارند)کاآدم انقد سراین خط لجن مال ماتل(علاف) نشه..!

.اوناهم نشستن روی نیمکت ومن همچنان وانمود میکردم که سرم گرم گوشیم هست اماتمام گوشم شش دنگ به حرفای اون پیرزن بود(البته این استراق سمع نبود،چون هرچی هم سعی میکردم که نشنوم آخرش متو.جه میشدم.!!!
خلاصه بعد ازقرزدناش  داشت به اون دوتا خانم میگفت:
آره نه نه(مادر)قوت کانداشتم همیرنگی هانک هانک(آروم اروم)اومدم تادرقصابیه  نیشسم پنا چینه آگفتم یه سیرو پاچی پاکاپاکیزه بیاله واسم تا پیسین به اخصری (اصغر)بوگم بیا بسونه.هوچی نه نه واتومیگما حالاحرفد نباشدا دیشب اخصری خوده باباش دعواش شد، آ پریدند تو چشا چاره هم.،بنا کردم(شروع کردم)خودما زدن اگفتم:ووی نه نه آتیشم بیگیره د یکی صدا شوما را بشنوه چی چی میگووه!پ چدونه؟!

اون خانمی که دنبالش بود گفت:پچرا؟
هوچی سراینکا مرتضای رفته به باباش گفته اخصر زن میخاد.باباشام به حج خانمی گفته خوب یکیا بش معرفی کن تا بریم واسش بسونیم م حرف ندارم.
حج خانمیام،دخترحج فاطامه(فاطمه)را پسند کرده آما اخصر خودش مضنه یه دختره ی دیگه را میخاد مرتضای دراومد گف:م رامبرم کیا میخا،دخترمش حسنا،دانشجووه آمحل مث کا میخا مهنس(مهندس)شه.
_خوب می چشه؟ اونام کاخوبه!
نه،نه نه!مرچی(مرده شور!)چشا نه نه جونشا ببره!! مث کله جنگ(خرچنگ)میموند!نه نه میباس آدم ریشه وا بوته رام بوبونه کی هس!اینکافلانی خوشگله وباباش پولداره وگابداره(گاودار)وچوم چی چی کا خوشوقتی نیمیره!...

داشتند هنوزحرف میزدن که یه تاکسی رسید.من جلو نشستم واون سه تا هم پشت سرمون.برام جالب شده بود که ادامه داستان اصغرآقا رو بفهمم اما موبایل یکی ازاون خانوما زنگ زد وبحثشون عوض شد.حیف شد!
خنده م گرفته بود .اما درعین حال باخودم  فکرکردم ...
 همچنان مردم این دیاردرحق هم دیگه بی مهری میکنند.شاید اگه یه کم به همدیگه اعتماد داشتند وایده ها،وفعالیتهای مثبت همدیگه رو توی جهات مختلف حمایت میکردن،حال وروز مردمش بهترازحالا بود.مثلا احساس میشه مسئولین این دیاربا مردم همفکرو همگام نیستن.حداقل درامورعمرانی وفرهنگی.البته ازلحاظ فرهنگی ما تقریبا شاهد جرقه های امیدی هستیم.!
دیگه اینکه هنوزم که هنوزه مردم برای انتخاب همسرفرزندانشون به یه نکته  توجه دارند واون هم اصالته که حقیقتا تو عصر امروز اصالت یکی ازعوامل اثر گذارتوی تداوم زندگیهاست.
نکته بعدی اینکه یکی ازمشکلات عمده ای که توی این دیارهست اینه که همه همدیگه رومیشناسن تاحدودی وخیلی راحت میتونن اشاعه دهنده رفتارمثبت ومنفی هم باشن. پس چه خوبه که حداقل بدونیم همیشه یه دوربین مخفی همراهمون هست! وحداقل کمی از رفتارهای منفی مون بکاهیم ودرعمیق ترکردن واستحکام اعمال مثبتمون کوشاترباشیم
سوای ازهمه اینا زازرون ما خاک حاصلخیز وخوبی داره،هوای صاف و دل انگیز،والحمدلله ارامکانات رفاهی برق وآب وگازو تلفن و...برخورداره.آبی شیرین ودلچسب وگوارا!وکلا میتونه یه محیط پویا باشه با مردمی توانا.زازرونیا لهجه ی با مزه ای دارن که البته شاید برای خودمون موقع نوشتن وخوندن لهجه مون شیرینیش رو بیشترحس کنیم تا زمانی که خودمون داریم با یه زازرونی اصیل توی لهجه همصحبت میشیم.
به هرحال:من به عنوان یه زازرونی میگم:زازرون شهرقشنگم دوست دارم وخدارو شاکرم که منو روی خاک پاک این شهر خلیفه ی خودش قرارداد

.کم کاری ازماست هرچه هست ،نه این خاک پاک.

زازران


نوشته شده در تاریخ سه شنبه 89/7/13 توسط محمد یزدانی

ghttp://www.seo-scoop.com/wp-content/uploads/2008/06/seo-scoop-4th-birthday.jpg
همیشه تو حسرت اینکه یه جشن تولد واسم بگیرند ،موندم! (چه حسرت بیخودی!)
لااقل یه تبریک خشک و خالی!
یا در حالت آرمانی شاید یه جشنی که چشم بسته منو وارد اتاقی کنند یا شاید شب که میرم خونه یا شاید خونه ی یکی از دوستام وقتی وارد اتاق میشم ، لامپ رو روشن کنند و ببینم همه دورهم نشستند و اتاق که تزئین شده از بادباک و گل و روبان و کاغذ رنگی و ... و روی میز کیکی گذاشتند و روش شمع روشن کردند و روی کیک نوشته شده "پدربزرگ تولدت مبارک" یا "محمد جان تولدت مبارک" .
http://www.weldeng.net/images/NiNi/nini054.JPG

اون موقع دلم میخاد عدد خیلی بزرگی روی کیک گذاشته باشن،مثلا 100 یا شاید بالاتر!
(و اینجاست که به عظمت فهم و بینش قدیمی ها پی میبرم که چه به جا گفته اند:" شتر در خواب بیند پنبه دانه")

اما توی دنیای مجردی ما، اینکه کسی یادش بمونه چه روزی به دنیا اومدیم اینقدر برامون عجیبه که نگو و نپرس،
دلیلش هم اینه که کسی رو نداریم ،و البته معرفت این نیست که تاریخ تولدمون یادش بمونه .
اما من تصمیم گرفتم امروز واسه اینکه یکی دیگه این حسرت به دلش نمونه واسش جشن تولد بگیرم،
چون خودم حس کردم چقدر سخت وناراحت کننده س!(البته واسه اونایی که دلی دارندو احساساتی و...)
پس هدیه هاتون رو آماده کنید واسه ش تا بگم کیه!

ادامه مطلب...

نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 89/6/31 توسط محمد یزدانی
http://w3plus.iranblog.com/users/images/f758e26a970849e6b9021b1cdf520475.jpg
سلام  ، حدود 1سالی میشه که یه سامانه ارسال پیامک(همون اس ام اس خارجیا) رو دارم،اونروز با این ایده که توی زازرون واسه تبلیغات ازش استفاده کنم خریداری کردم ،البته فقط واسه کارهای فرهنگی و مذهبی میخاستم،کارای هیئت مون و مراسمات و همچنین کارای شخصی خودم، ولی کم کم شروع کردم واسه کارای دیگه هم پیامک بدم!
توجیهش هم این که اونم یه نوع کار فرهنگیه، پیامک تبلیغاتی واسه همشهریام،البته درآمدی نداره،بعضیا تصور میکنند که 1000تا(باشدت میگن: ههههززززززااااااااااااااار تا) پیام میدم کلی سود میبرم،نه والا،واسه هر پیامش 8ریال گیر ما میاد که واسه هیئتها که میفرستیم موقع تصفیه حساب میان و هزارتومن(اینو خیلی تند میگن:هزارتومن!) چونه میزنن! اصلا کل سودش تو هزارتا پیام 800 تومنه ،تازه 200تومن هم بدهکار میشم! مگه میشه  بعضی اینا رو توجیه کرد،ولی در کل واسه اینکه تو این زمینه خودکفا! باشیم نگهش داشتم و ادامه دادم،
 خوب بگذریم،
خاطرات جالب ،خنده دار و بعضا تلخی از این سامانه دارم،
بعضی وقتا یه پیامی میفرستم و یکی از اونایی که پیام رو دریافت میکنه یه جوابی میده که باعث ایجاد یه خاطره حالا از اون انواع که گفتم میشه.
به طور مثال:
یه بار واسه مراسم عزاداری پیام دادم یه نفری پیام داده بود:" برو اول خودت رو درست کن بعد بیا این مذهبی بازیا رو در بیار"
یکی دیگه داده بود:"بسه خسته مون کردید با این عزاداریاتون،همش حسین حسین"
نمیدونید چقدر ناراحت شدم،البته بهش هم فکر کردم شاید درست میگفت،
 
یه بار دیگه واسه یه نفری پیام ارسال کردم که قصد فروش زمینش رو داشت تازه شمارش رو هم پایینش نوشته بودم که باهاش تماس بگیرن،یکی برداشته بود روی سامانه پیام داده بود که :"کجا؟متری چند؟چندنبش؟پروانه ساخت؟تجاری یا مسکونی؟چکی یا نقد؟چندماهه؟" میخام اصفهانی بازی رو ببینیدا،
یه پیام داده بود که اندازه یه طومار جواب داشت،البته یه بار هم واسه فروش سهام یه نفر هم پیام داد یه همچین پیامی داشتم.

یه بار دیگه واسه نماز عید فطر پیام دادم :"عیدتان مبارک نماز عید فطر،شنبه بازار-ستاد برگزاری نمازعید فطر زازران"
یه نفر پیام داده بود:"دروغ نگو عامو،عید جمعه اس نه شنبه" یکی دیگه هم نوشته :"اشتباه دادید بابا عید روز جمعه س"،نمیدونم ما رو گیج براشون جواب دادم بابا این "شنبه  بازار" اسم یه مکانه و منظورمون روزش نبوده، یکیشون جواب داده بود :" این دی بزرگتر نداره که تو واسه شون پیام میدی؟"  منم نوشتم براش:"ما کوچیکا کارای کوچیک رو میکنیم و بزرگامون کارای بزرگ رو" و اون یارو یه حرفی زد جالب:" از بزرگای این دی چیزی جز تنبلی ندیدم و  زیاد تلاش نکنید من میرم قدرجون"
این حرفش هم در نگاه اول حقیقتی غیر قابل انکاره و هم در وهله دوم نشان از بی اعتمادی مردم به شورا و کلا افرادی هست که باید در حق این روستا/شهر بزرگی کنند. وقتی نتونیم مردم رو همراه کنیم  و جذبشون کنیم،  جذب دیگرون میشن، و قاعدتا همیشه مرغ همسایه غاز خواهد بود.

رونوشت به :
شورای محترم
مردم محترم
مزاحمین عزیز
بزرگترای آبادی!


پی نوشت:
شماره پیامک 30008672724399 رو به یاد داشته باشید،میتونید با ارسال یه پیامک خالی عضو این سامانه بشید،به چه درد میخوره؟ اینو بعدا عرض میکنم!


نوشته شده در تاریخ شنبه 89/6/27 توسط محمد یزدانی
سلام،نماز عیدفطر امسال به روایت تصویر رو در ادامه خواهید دید.

http://yazdanim64.250free.com/Weblog/fetr1389/eid.jpg
امسال برای برگزاری نماز عید فطر قرار بود هر مسجدی واسه خودش بخونه،شورا هم تصمیم گرفته بود یه جلسه ای بگذارند برای هماهنگی و برگزاری یه نماز وحدت!!! دیگه (مثه پارسال) .
جالبتر از همه اینکه اون جلسه برگزار نشد و دلیل خیلی جالبی هم داشت(به نقل از مدعوین اون جلسه) که مسئولین برگزاری جلسه یادشون رفته بود که اون شب قرار بوده جلسه بگذارن و فردای اونروز تازه یادشون میاد! (خیلی جالب بود اگه صحت داشته باشه که ان شاالله داره)
بعضی ها هم انگشت به دهن مونده بودند از این تصمیم گیریهای بی عیب ونقص!!!!!!!
http://yazdanim64.250free.com/Weblog/fetr1389/angosht.jpg

و امسال مثه سالهای گذشته پایگاه بسیج با هیئت رزمندگان(هیئت 5شبه) تصمیم میگیرن که نماز رو توی همون مکان قبلی (شنبه بازار) برگزار کنند و بعد از این که تصمیم میگیرن بقیه رو هم مطلع میکنند و بهشون میگن که ما برگزار میکنیم اگه دوست دارید شما هم شرکت کنید و تصمیم گیری به عهده خود متولیان مساجد گذاشته میشه،
به نظر من کسی دیگه جرات نداشت خودش رو ضایع کنه و توی مسجد برگزار کنه ،چون عمده ی اهالی توی این مراسم شرکت میکردند و دیکه اینکه هرکجا برگزار میکردن بعنوان جدایی طلبها و منافقین!!! شناخته میشدند یا بهتر بگم معرفی میشدند! و شاید خیلی حواشی دیگه...

جالبتر از همه اینکه داد شورا از این تصمیم در میاد و بهانه گیری بعضی های دیگه شروع میشه،بهانه ی پیش نماز!
بهانه ای که سال گذشته هم گرفته شد،چرا موسوی باید نماز رو بخونه و چرا نیکو نخونه،چرا امام جماعت اونا میخونه و چرا امام جماعت ما نخونه،چرا تو مسجد اونا باشه چرا مسجد ما نباشه،مثه بهونه گیری بچه ها....
بهونه اینکه اگه نیکو بخونه ما میایم وگرنه نمیایم و الی آخر...

حاج آقا موسوی (به نقل از ش.شیخی) خودش زنگ میزنه به نیکو ازش میخاد که نماز رو بخونه و البته به خاطر احترامی که نیکو برای موسوی قائل بوده قاعدتا قبول نمیکرده و خلاصه اینکه بعد ازکلی صحبت قبول میکنه.
البته یادآوری داستان پارسال شد  که شایعه کردند موسوی گفته  اگه نیکو نماز بخونه من از این آبادی میرم!!

خلاصه نماز خونده شد و سران فتنه(به نقل از خودشون این کلمه رو میگم) هم شرکت کردند و البته حق و باطل شناسها هم نیومدند هرچند میگفتند که حق آمد و باطل رفت!!!

حواشی این مراسم مثه پارسال خیلی دیدنی بود که یه سری از این حواشی رو مصور براتون میگذارم،

1) قشنگترین حاشیه این مراسم برگه ی کوچکی بود که تو قسمت خواهران و برادران توزیع شده بود و مربوط به اهم فعالیتهای دارالقرآن بود، یادتون اومد؟
اهم فعالیت های دارالقرآن الکریم زازران-عیدفطر 1389
بله پارسال هم این اتفاق رخ داد و البته چه اتفاقاتی که نیافتاد!
 امسال هم اون تبلیغات اومد ولی اینبار غلط املایی نداشت و البته ز ن ن هم وجود نداشت (که البته من یکی خوشحالم که نبود وگرنه دوباره من مجبور بودم بار تهمتها رو تحمل کنم و نامه های کذایی و....) که حال بعضیا رو بگیره!!!!
اما این قسمت هاش که مشخص کردم خیلی باحالن،اهدای یک توپ فوتبال به دسته ورزشی جوانان(دسته ورزشی ای که محتاج یه توپه!!!) ،تازه جالبتر از همه اینه که باز همون کارای بی ارتباط قبلی ،مگه ما خودمون خیریه نداریم و حرفای قدیمی،بی خیال بگذریم...

2) یکی از حواشی هم فیلمبردار افتخاری یا شایدم اجباری این مراسم بود که با لباس محلی در حال فیلمبرداری بود البته محلی که نه بیشتر به لباس راحتی میخورد!!
فیلمبردار افتخاری اجباری مراسم عید فطر زازران 1389


3) سومی هم پارچه معروف شورا بود که سال گذشته هم باعث و بانی بعضی درگیریها بود! این پارچه بدون شرحه و هرکی تونست معنا ومفهوم این پارچه رو شرح بده میشه  مطمئن باشه در حد یه  فوق لیسانس ادبیات میدونه!!!


 

شورای<br onload= اسلامی شهر زازران-Zazeran 1389" src="http://yazdanim64.250free.com/Weblog/fetr1389/shora.jpg" align="center">

4) یه حاشیه بزرگتر اینکه یه نفر از دوستام که پارسال بود ولی امسال جاش خالی بود،پارسال یه عکسی ازش گرفته بودم گذاشتم امسال هم دوباره همون عکس رو میگذارم  تا بعد حرف و حدیثی پیش نیاد..
نماز عید

این عکس هارو هم گرفتم ،بد نیست ببینید.

http://yazdanim64.250free.com/Weblog/fetr1389/hamid.jpg
بترکه چشم حسود!!

http://yazdanim64.250free.com/Weblog/fetr1389/nodbe.jpg

اینم دعای ندبه قبل از نماز!

http://yazdanim64.250free.com/Weblog/fetr1389/aks1.jpg

http://yazdanim64.250free.com/Weblog/fetr1389/aks2.jpg

http://yazdanim64.250free.com/Weblog/fetr1389/nikoo.jpg

http://yazdanim64.250free.com/Weblog/fetr1389/aks3.jpg

http://yazdanim64.250free.com/Weblog/fetr1389/zanane.jpg



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 89/6/23 توسط محمد یزدانی
<      1   2   3   4   5   >>   >