• وبلاگ : زازران
  • يادداشت : شكست عشق قسمت دوم
  • نظرات : 5 خصوصي ، 27 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + Romina 

    سلام

    مي‏گما اگه اين داستان اينجوري ادامه پيدا كنه. منام كم كم مي‏رم از اين طرف (يعني پشت خانه بهزيستي) (حالا هميدون با هم ديگه بوگييد آمين.) پسر حجي پچه همچين مي‏كوني. نيمگوي قلبا ما پيميه. غصا خودمون كم بود. اينام شده سربارش. خب لطف كن زودي اين داستانا تموم كن تا ما يه دفعه ...

    بعد يعني اين رمز سخت بود.

    آخه اينا بچه دبستانياوام مي‏دونم هر عددي ضربدر 0 مي‏شه چند؟

    آفرين بچه‏هاي خوب مي‏شه چند؟

    آقا اجازه مي‏شه.

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    فكر كنم آقا مي‏شه 2.

    پاسخ

    آمين....
    والا چيکار کنم...
    اين داستان نوشتنش شده دردسر ،هنوز کامل تايپش نکردم.مجبورم که آروم آروم آپ کنم