فلک را رکن ارامش شکسته
زمين از اشک غم ، در گل نشسته
ملائک جمله در جوش و خروشند
خلايق جمله از ماتم خموشند
کنار بستر باباست زهرا
ز غم دامانش چون درياست زهرا
به يکسو سر به دامن بوتراب است
ز ديده اشک باران چون سحاب است
به سويى مجتبى در شور وشين است
دو دستش حلقه بر دوش حسين است
نگاه مهر و ماه و هر دو کوکب
شده خيره به حال زار زينب
همه حالى غمين دارند امشب
ز ديده اشک مى بارند امشب