بتاب اي ماه و روشن کن شب دلواپسي هامو
بگير از من تموم غصه ها مو ، بيکسي هـامو
نرو اين لحظه ها از جونشون سيرن
نرو گلهاي گلدون بي تو مي ميرن
بهارم کن که من از سايه ي پاييز مي ترسم
از اين شبهاي رعب انگيز مي ترسم
دل من داره مي ميره
بيا کاري بکن ديره
براي غربت اين سفره هاي بي ريا حتي
واسه دلتنگي اين غنچــه ها حتي
نواي همدلي هامـــون
اميد روشــــــن فرداس
کسي تـــوي دلم ميگه
نخور غم چون خدا با ماس...