سلامو عليكوم
كم كم داره ميشه كشكول صاحبدل
واقعا خسته نباشيد
براي //آبجي//
سلام
ممنون از لطفتون.نميدونستم اين مسابقه هرسال برگزار ميشه.فقط از همون سال اولش اطلاع داشتم.
ميخواستم بدونم هنوز هم اين مسابقه برگزار ميشه يانه؟زمانش رو شما نميدونيد چون اصلا اطلاع رساني نميشه يا شايد من خيلي بي اطلاعم.
اين بار نوبت مصاحبه با عباس بود.
اولي پرسيد اسمت چيست؟ گفت: عباس!
دومي پرسيد اهل کجايي؟ گفت : بندر عباس!
سومي پرسيد کجا اسير شدي؟ گفت: دشت عباس!
افسر عراقي که فهميد عباس انها را سرکار گذاشته و آنها را دست انداخته،
شروع کرد به زدن او و گفت: دروغ مي گويي پدر ...؟
عباس خود را به موش مردگي زده بود و با تظاهر به گريه مي گفت: نه به حضرت عباس!
با اجازه جناب صاحبدل
براي اقاي شيخي
اگه منظورتون مسابقه اي هستش كه توسط حوزه هنري اذربايجان شرقي برگزار شد و هر ساله داره برگزار ميشه
بايد بگم نام كتاب ((دستهاي كوچك دعا)) هستش و توسط انتشارات حوزه هنري آذربايجان شرقي چاپ شده كه البته يدونه كتاب نيست و چند جلده
اميدوارم همون چيزي باشه كه دنبالش ميگردين
ميخواستم بيام وب خودتون اما راستش رو بخوايد يه مدته با بلاگفا مشكل دارم و به هيچ وجه نميتونم وبلاگهايي كه پسوند بلاگفا دران رو باز كنم.هم از شما و هم از جناب مدير و صاحبدل معذرت ميخوام
باي تا هاي
سلام سلام
استاداي قديم هم چه روشهايي رو واسه درس دادن به شاگرداشون اتخاب ميكردن.كاش حالا هم به جاي فيزيك و شيمي چهارتا از اين درساي بدرد بخور به ما ميدادن.
ولي خداييش اب خوردن تو كاسه گلي هم صفايي داره ها
سلام به صاحبدل عزيز
نيمدونم با چي رسيدم وب كه انقدر سرعت داشت. موتور بود. تاكسي بود. هواپيما بود.... سرعتا برم
خيلي قشنگ بود.