سلام به صاحبدل عزيز
در مورد اينكه اگه طرف متوجه نشه نميخوام باهاش دوست بشم اين ديگه به آي كيو طرف بستگي داره. من معمولا آدمايي رو واسه امتحان كردن انتخاب ميكنم كه گيراييشون بالا باشه. چون اگه طرف دير قضيه رو بگيره حرصي آدم درمياد.
حالا در مورد حرف آبجي خودم.
الهي نه نه جون (مادربزرگ) خدا از زبوند بشنوه. ايشااله شوماوام هر چي از خدا ميخوايند بيدون بده.
سلام
ما به روزيم
يه سؤال هم من از شما دارم ،اگه يكي از اطرافيان شما يا دوستانتون كه زياد باهاش رفت و آمد دارين ،يه جاي كارش ايراد داره و مشكل داره عكس العملتون فقط اينه كه رابطتونو باهاش كم و به مرور قطع كنيد؟ هيچ تلاشي واسه تغيير يا اصلاحش نميكنيد؟
سوال ديگه اينكه ملاك شما واسه اين «درستي» يه دوست چيه؟
اسم من چيست؟خدايا چه کنم، يادم نيست!
امشب آماده شدم تا چه کنم؟ يادم نيست!
من که همسايه ي نزديک شقايق بودم،
پا شدم آمدم اينجا چه کنم؟ يادم نيست!
من چرا از تو بريدم؟وچرا برگشتم؟
و بنا شد که دلم را چه کنم؟ يادم نيست!
من نشاني دل دربه درم را،زيبا
از تو پرسيده ام ،اما چه کنم؟ يادم نيست!
اين نوشته غزل کيست که من مي خوانم؟
اسم او چيست؟خدايا چه کنم؟ يادم نيست!
من اصلا نفهميدم سوال چي بود كه بخوام جوابم بدم!!!!!؟؟؟؟...............
ما اگه اين رومينا رو نداشتيم چه ميكرديم خدا الهي هر چي ميخواد بهش بده
خوب راست ميگه ولي من كلا زياد با ادماي جديد ارتباط برقرار نميكنم
همون دوستاي قديم خوبن ديگه.غير از رومينا اينا اكثر دوستامو از دوران دبستان باهاشون دوستم
رومينا اينا هم مهره مار داشتن وگرنه.....
خوب اگه با اين كارايي كه شما گفتين طرف نفهمه كه نميخوايم باهاش دوست باشيم
دوحالت داره
يا مارو خيلي دوست داره.فهميده و به روي خودش نمياره
يا كلا نميفهمه ديگه بايد صراحتا بهش گفت
اينكه صراحتا بهش بگيم هم بستگي به اون شخص داره بايد ببينيم جنبه اش در حد مريم بالا هست يا نه؟
اخه بعضي ها خيلي دل نازكن يه موقع اين حرف ما با عث بشه خودكشي كنن اونوقت خونشون ميافته گردنمون!!!(چقد خودمونو تحويل گرفتيم)
در جواب سلام هم بايد بگم تشريف بيارين وب خودمون جوابتونو تو صفحه نظرات بخونين
باي تا هاي
سلام . مرجع تقليدم راست مي گه مثلا ديد من چه دوست خوبيم هي دوست داره رابطه داشته باشيم از بس من بچه خوبيم
درسته چشم دل لازمه. ولي به نظر من يكم كه با طرف برخورد داشته باشي و حرف بزني ميتوني درونشم بشناسي.
من كه واسه شناختن آدما اين كارو ميكنم. اگه آدم درستي بود به رابطهام با اون ادامه ميدم و تبديلش ميكنم به دوستي ولي اگه اون جوري نبود كه بايد باشه ديگه كمتر باهاش حرف ميزنم تا كم كم اصلا رابطهام قطع بشه.
بازم سلام
چون خودم در اين باره هيچي نميدونستم اين مطلبو از يه جايي كپي كردم
//براي جناب شيخي//
اختتاميه اخرين دوره كه چهارمين دوره سراسري و دومين دوره بين المللي بود در15 تير 88 در شهر تبريز برگزار شد.
راجع به اينكه امسال هم برگزار ميشه يا نه هنوز اطلاع رساني نشده
يا شايد من هنوز خبر ندارم.
چشم دل تنها يك تعبير شاعرانه نيست، حقيقتى است كه در كلام الهى و سخن حضرت رسول و متون و منابع دينى هم آمده است. تنها هاتف اصفهانى نيست كه مىگويد:چشم دل باز كن كه جان بينى آنچه ناديدنى است آن بينى قرآن و حديث هم چنين فراخوانى دارد، تا ديدنىهاى فراتر از چشم سر و نگاه ظاهرى را ببينيم. كور دلى و بينا دلى وقتى آيات و نشانههاى خدا بر در و ديوار و در آفاق آسمان و جهان درون در تجلى است، وقتى خلقت تابلويى است كه عظمت و هدفدارى جهان را نشان مىدهد، وقتى «موعظه» بردل مىنشيند و جان را دگرگون مىسازد، آن چشمى كه در پهنه هستى آيات را نبيند و اين همه تابلوى جمال را مشاهده نكند، اگر كور نيست، پس چيست؟ قرآن كريم به صراحت و وضوح چنين تعبير مى كند: «انها لا تعمى الابصار و لكن تعمى القلوب التى فى الصدور؛همانا چشمها نابينا نمىشود، بلكه دلهايى كور مىشود كه در سينه هاست». اين، همان كور دلى است كه در پى لجاجت و عناد و سرسختى در برابر پذيرش حق پديد مىآيد و انسان را از ديدن روشنترين حقيقتهاى آفتاب گون، محروم مىسازد. اگر مولوى مىگويد: چشم باز و گوش باز و اين عمى در شگفت از چشم بندى خدااشاره به همين حقيقت است كه گاهى چشم سر مىبيند، ليكن چشم دل نابيناست و البته كه اين كوردلى علل و اسباب و ريشهها و منشأهايى دارد كه بايد آنها را شناخت و زدود، تا بصيرت حاصل آيد. موهبت بينا دلى به همان اندازه كه نداشتن بصيرت و كوردل بودن، بد و نشانه عقبماندگى ذهنى و معرفتى است، بينا دلى موهبتى الهى به شمار مىرود و توفيقى كه نصيب هر كس شود، با چشمى بازتر حقايق هستى را مىبيند و آن سوى ديوار محسوسات را هم تماشا مىكند و به نوعى شهود مىرسد. اين، عينكى است كه به چشم هر كس نمىزنند و جايزهاى است كه به هر كس نمىدهند. در كلام حضرت رسول، اين موهبت به نوعى خواست و لطف و عنايت الهى به شمار آمده است، آن جا كه مىفرمايد: «ما من عبد الّا و فى وجهه عينان، يُبصر بهما امر الدنيا و عينان فى قلبه يبصر بهما امر الآخره، فاذا اراد اللَّه بعبد خيراً فتح اللَّه عينيه اللتين فى قلبه فابصر بهما ما وعده بالغيب...؛هيچ بندهاى نيست مگر آن كه دو چشم در صورت دارد كه با آن دو، كار دنيا را مىبيند و دو چشم در دل دارد كه با آن دو امر آخرت را مىبيند. پس هر گاه خداوند نسبت به بندهاى اراده خير داشته باشد، دو چشم درون او را باز مىكند، تا با آن دو ديده دل، آن چه را خداوند بر اساس غيب به او وعده داده است، ببيند». و اين همان عرفت شهودى است، يعنى كنار زدن پردهها، ديدن آن سوى پردههاى مادى، عبور از محسوسات، رسيدن به باورهاى يقينى، مشاهده باطن عالم، ديدن بهشت و جهنم در همين دنيا و از هم اكنون، آن روز را ديدن و براى آن كار كردن و شعلههاى دوزخ و سايهسارهاى بهشت را در اين جهان با چشم دل ديدن! پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله روزى پس از نماز صبح به جوانى كه در مسحد بود و از بى خوابى چرت مىزد و رنگ پريده و پريشان بود و چشمانى به گودى نشسته داشت، فرمود: «كيف اصبحت»؟ در چه حالى و چگونه صبح كردى؟وى گفت در حال يقين، پيامبر پرسيد: هر چيزى نشانهاى دارد، نشانه يقين تو چيست؟ گفت: يقينم، خواب از چشمم ربوده و شبها نا آرامم ساخته، از دنيا و آن چه در آن است گسسته شدهام، گويا عرش الهى و روز قيامت و صحنه دادرسى و حشر خلايق را مىبينم. گويا اهل بهشت را مىبينم كه در نعمتهاى آن برخوردارند و بر تختها نشستهاند و گويا دوزخ را مىبينم كه اهل جهنم در آن در عذاباند و صداى تنوره آتش دوزخ را مىشنوم و در گوشم مىپيچد. پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله به همراهانش فرمود: «هذا عبد نوّر اللَّه قلبه بالايمان...؛ اين، بندهاى است كه خداوند، قلب او را با ايمان، روشن ساخته است»! و اين، يعنى همان بينايى دل و روشنى چشم درون كه در سايه ايمان و معرفت و شهود به دست مىآيد.
چشم دلي بازه ،كه پاكه...
برااينكه اين دوستمون ازدست بنده ناراحت نشن،اولين پاسخ روبه اختصارخودم عرض ميكنم:
واسه ديدن درون آدمابه چشم دل نيازه...همون چشمي كه شايد خيليا ندارن،شايد بعضي هادارن اماضعيفه،معدودي هم دارن وخيلي قويه،وميتونن باهاش خوب ببينن.دليلش هم اينه كه دلشون وصله به بينهايته،سيم دلشون متصله به خداست،چشم دلشون مست زيبائيهائيه كه چشم سراونونميبينه،!اينطورافراد چشم سرشونوميبندندتا چشم دلشون بازبشه...
چشم دل ازخواب غفلت بازكن
رنگ جهل ازدل به دانش بازكن