سلام
"ازاينکه افکاري قابل انتقاد دارم خرسندم."اين رو يه بابايي تو آخرين سخنرانيش توي حسينيه ارشاد گفت وبعدها اورا شريعتي ناميدند.
اول از هر بحثي بايد بگم اين بحثها دال بر هيچ جدالي نيست.(اين کار هر روزه ماست).يه عده نيان اينجا از آب گل آلود ماهي بگيرن.واما جواب به دوست عزيزم آقا محمد خان يزدان السلطنه:
بذارين از آخر شروع کنم.خودت خوب ميدوني که من با مذهب مشکل ندارم من با مذهبي ها مشکل دارم.علي الخصوص مذهبيون زازرون.چرا که به قول- آن کافر ملحد از خدا بي خبر-"فردريش نيچه"معتقدم:"بدترين نوع ضربه به هر چيزي احمقانه دفاع کردن از آن چيز است"واين کاريه که الان داره با مذهب ماتوسط همين همسنگرهاي به اصطلاح!مذهبي شما ميشه.جواني که امروز گوشش پر از موسيقي هاي گونا گون است چگونه با لحن نا خوشاهنگ اذان گويان اين شهر متمايل به مذهب شود.روزگاري من خودم جزو شماها بودم ولي يه وقت فهميدم الان شدم يه نماد يه سمبل مذهب واز طرفي نميتونستم قيد خيلي از کارهام رو بزنم وداره اينطوري مذهب به وسيله من بد جلوه ميکنه(شايد براي حتي يک نفر!)کنار کشيدم تا لااقل به نام من خراب نشه.برا همين از اين ورطه رخت خويش را بيرون کشيدم.البته اينجا جاي تحليل شخصيت ناقص من نيست ولي اينها را به عنوان نمونه گفتم.ودر مورد نشريات زرد هم بايد بگم.طبق فرموده خودتون آنچه با اهداف ونام نشريه تناسب نداشته باشه به عنوان مطلب زرد شناخته ميشه.وچون نام برديد ميگم که نشريه سفير شهر چه خبري از شهر من چاپ ميکنه که اسمش سفير شهره؟که بيشتر ميخوره سفير مسجد باشه ودر مورد بودجه هم بايد بگم کاش اين نشريات براي فروش عرضه ميشد تا شما از اين آمار مخاطب بيشتر اطلاع پيدا کني.آيا واقعا"اگه اين نشريات قرار بود فروشي باشه مطالبي که توي اين نشريات درج ميشه ارزش پول دادن داشت؟دليل بيار؟(اگه شما دليل هات از عطاري شيخ رسول هم باشه قبوله).وبايد بگم من با چند تا مذهبي مشکل ندارم.من با تمام بچه مذهبي هاي اين آبادي مشکل دارم وپاي عملش هم که بوده خودتون شاهد بوديد که هرجا بودم حرف نويي برا گفتن داشتم نه همون سنت هاي هزارساله آييني.برادر عزيز اين نشريات فقط مال شما بچه مذهبي ها نيست.شما نماد يه شهرين.اين نشانه شعور وآگاهي همه زازرونه که شما خيلي دست کم گرفتين.اين نشريات يعني شعور من،شعور تو،وشعور هرکسي که پسوند زازراني توي شناسنامش درج شده ومن اجازه نميدم حداقل کسي به شعور من توهين کنه.اگه يادت باشه شبي که اومدم وپيشنهاد چاپ پرديس رو بهت دادم يه طرح کامل توي چنته داشتم که يکي از زيباترين قسمت هاش همون فرهنگ لغات بود که هنوز که هنوزه يه عده دارن دنبالش ميگردن.ولي آيا حقيقتا"اين نشريات زرد!برخواسته از يک طرح منسجم واز پيش تعيين شده است؟يا يک حرکت شتابزده احساساتي که سعي دارد صفحاتش را با شعر وادعيه و..پرکند؟ودر مورد نام نشريه برره هم بايد بگم اين نتيجه اجتماعي فرايافت سريال شب هاي برره بود که اين نام رو به صورت استعاري ميگفتند والا خيلي از گنده گنده هاش معترف اند که روي دست پرديس نخواهد آمد.(اينو خودت بهتر از من ميدوني).وجايي نوشتي که -کاغذ پاره-کاش در ويکي پديا کاغذ پاره را هم تعريف ميکردند،کاغذ پاره يعني هزينه اي که خرج درج مطالب بيهوده شود.کدام مطلب نشريات ما ارزش علمي،اجتماعي،فرهنگي دارد؟اين نصايح گس پدرانه؟اين خواص هويج وسيب زميني؟اين مصاحبه هايي که با ترس سانسور چاپ ميشودوگاها"يک ديالوگ ساده فاقد بار است؟نقل از يکي از نشريات که در مورد تجليل يکي از شهيدان عزيز شهرمان نوشته بود"شهيد فلاني،تقليد صداي خوبي هم داشت".محمد عزيز هرچند ذات مذهبيون توجيه است ولي شما براي يک بار عقلاني فکر کن آيا اين جمله در خور تحليل زندگي يک شهيد است؟شايد شما توجيه کني ولي من به عنوان يک برادر شهيد اين توهين را نمي پسندم.واتفاقا"بنابر وظيفه تا نفس ميکشم اين رويه هاي غلط ضد ديني را مورد مذمت قرار ميدهم،چرا که اگر اين چنين نکنم رسالت آن قلمي که نشريات شما درحال تخريبش هستند را چه کنم؟بنظرم ديگه حالا رسيدم به اول مطلب شما که نوشتي اين نه جانبداري هستش نه شما سخنگوي جايي هستي که اين قسمت رو به خوانندگان وبلاگت وا ميگذارم.