• وبلاگ : زازران
  • يادداشت : با شهدا
  • نظرات : 7 خصوصي ، 23 عمومي
  • پارسي يار : 3 علاقه ، 1 نظر
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام
    ديشب که از يادواره شهدا(!!!!)بر ميگشتيم يه مادر شهيدي رو سوار ماشين کردم.بنده خدا يه لوحي دستش بود که به همه خانواده ها داده بودند.بهم گفت:پسر حجي چي چي نوشته تو اين ؟متن تقدير نامه رو براش خوندم.از داخل آينه نگاه کردم ببينم چه حالي داره.همين طور که از شيشه ماشين بيرون رو نگاه ميکرد گفت:اين که برا من آبگرم کن نميشه.ديگه دستام جون نداره زير اب سرد بگيرم.پيادش کردم ويادم افتاد که...
    گر لحظه ديدار ميسر نشده
    دست پدر شهيد را ميبوسم
    وبه قول شما فعلا"اين مراسمات شده يه محل قدرت نمايي براي گروهها هيئت ها وتشکل هاي مختلف که حالا اينقدر شهيد پرور شديم.دلم مي خواد يه روز بريد توي بنياد شهيد ببينيد اکرام خانواده شهدا يعني چه؟اونوقت يه دل سير بايد براي خانواده شهدا گريست که چه طور از خون اين عزيزان سواستفاده ها ميشه.