• وبلاگ : زازران
  • يادداشت : بازهم آمد بهار
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + م.شيخي 

    لالا لالا لالايي
    عزيز نازنين من لالايي
    بخواب اين آخرين خواب تو شيرين
    پس از اين قهرمان قصه‌هايي
    تو اي سرباز و اي فرزند بهتر
    جدا از بستر و آغوش مادر
    به غسلت مي‌برم با ديده تر
    به تو پوشم كفن از ياس پرپر

    لالايي لالايي لالايي
    عزيز نازنين من لالايي
    بخواب اين آخرين خواب تو شيرين
    پس از اين قهرمان قصه‌هايي

    به اون گوري كه شد گهواره تو
    براي پيكر صد پاره تو
    مي‌خونم من اگه بسته ز بيداد
    گلوي مادر بيچاره تو
    شد از خون تو خاك جبهه رنگين
    در اون ظلمت سراي سرد و غمگين
    بخواب ايران ز تو بر جا مي‌مونه
    عزيزم آخرين خواب تو شيرين

    لالايي لالايي آي لالايي
    عزيز نازنين من لالايي
    بخواب اين آخرين خواب تو شيرين
    پس از اين قهرمان قصه‌هايي

    به اون گوري كه شد گهواره تو
    براي پيكر صد پاره تو
    مي‌خونم من اگه بسته زبيداد
    گلوي مادر بيچاره تو
    شد از خون تو خاك جبهه رنگين
    در اون ظلمت سراي سرد و غمگين
    بخواب ايران ز تو بر جا مي‌مونه
    عزيزم آخرين خواب تو شيرين
    لالايي لالايي آي لالايي
    عزيز نازنين من لالايي
    بخواب اين آخرين خواب تو شيرين
    پس از اين قهرمان قصه‌هايي
    شعر: از هما ميرافشار

    پاسخ

    نديدم آينه‌اي چون لباس‌خاكي‌ها/
    همان قبيله كه بودند غرقِ ‌پاكي‌ها/
    به عشق زنده شدن، «عند ربِّهم» بودن/
    شده ست حاصل آن‌ها ز سينه چاكي‌ها/
    دليل غربتشان، اهلِ خاك بودنِ ماست/
    نه بي ‌مزار‌ شدن‌ها، نه بي پلاكي‌ها/
    به آسمان كه رسيدند رو به ما گفتند:/
    زمين چقدر حقير است، آي خاكي‌ها!/