• وبلاگ : زازران
  • يادداشت : تنهاترين تنها!!!!!!
  • نظرات : 6 خصوصي ، 90 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + Romina 

    خواستگاري خر


    خري آمد به سوي مادر خويش
    بگفت مادر چرا رنجم دهي بيش
    برو امشب برايم خواستگاري
    اگر تو بچه‌ات را دوست داري


    خر مادر بگفتا اي پسر جان
    تو را من دوست دارم بهتر از جان
    ز بين اين همه خرهاي خوشگل
    يکي را کن نشان چون نيست مشکل


    خرک از شادماني جفتکي زد
    کمي عرعر نمود و پشتکي زد
    بگفت مادر به قربان نگاهت
    به قربان دو چشمان سياهت


    خر همسايه را عاشق شدم من
    به زيبايي نباشد مثل او زن
    بگفت مادر برو پالان به تن کن
    برو اکنون بزرگان را خبر کن