ديگرنميتوانم دنبال اين سايه هاي بيهوده بروم .با زندگاني گلاويز بشوم. ديگر نميخواهم نه ببخشم و نه بخشنده بشوم .نه به چ÷ بروم و نه به راست . ميخواهم چشم مايم را به اينده ببندم و گذشته را فراموش کنم .با خنده اي بخندم وبا اشکي اشک بريزم .... دلم ميخواهد کودک باشم...