نه شرم و حيا نه عار داريم ازتو اماگله بيشمار داريم از تو
ما منتظر تو نيستيم آقا جان! تنها همه انتظار داريم از تو
يک عمر تو زخم هاي ما را بستي هر روز کشيدي به سر ما دستي
شعبان که به نيمه مي رسد آقا جان! ما تازه به يادمان مي آيد هستي!
هم چاه سر راه تو بايد بکنيم هم اينکه از انتظار تو دم بزنيم
اين نامه ي چندم است که مي خواني داريم رکورد کوفه را مي شکنيم
هر چند که خسته ايم از اين حال نيا! شرمنده! اگر ندارد اشکال نيا!
ما خط تمام نامه هامان کوفي است آقاي گلم زبان من لال نيا!
سر تا سر جان ما پر از تب نشده چون جام جنون ما لبالب نشده
ما منتظريم ماه کامل بشود دور قمري چهارده شب نشده
هر چند که بيمار تو هستيم همه ديوانه ي ديدار تو هستيم همه
بين خودمان بماند آقا عمري است انگار طلب کار تو هستيم همه
هر روز به ما اگر که سر هم بزني بر ريشه ي خواب ما تبر هم بزني
آقا تو که خوب مي شناسي ما را زنگ در خانه را اگر هم بزني...
از مزرعه هاي کوچک بعضي ها برچيده شود مترسک بعضي ها
آقا خودمانيم چه کيفي دارد وقتي بزني به برجک بعضي ها
اشعار ازاستاد جليل صفربيگي.بقيه اشعار ايشون در بي كلاسي