پيام
+
روزي اصحاب پيامبر تو مسجد نشسته بودند....فردي با قيافه ي شبيه اجنه به سمت پيامبر و يارانش امد و نزد پيامبر نشست
خود را معرفي کرد : من از نوادگام شيطانم امده ام يک سوالي از شما بپرسم:
هنگامي که ادم از درگاه خدارانده شد من حضور داشتم من و گروهي ديگر از شياطين بوديم که وقتي ادم در فراغ بهشت ناله ميکرد مزاحمش ميشديم و اورا از توبه باز مي داشتيم...
شاهين شهر...
90/5/31
من و عيال:دي
هرگاه مزاحمت ما شدت پيدا ميکرد مردي ظاهر مي شد نهيبي ميزد مارا دور ميکرد و ما تا مدتي گرد ادم نمي امديم...
با خود گمان ميکرديم که بايد پيامبر خدا باشد که بعدا خواهد امد
نوح امد ولي ان مرد نوح نبود ....نوح کشتي خودرا به دريا انداخت ما دريا را طوفاني ميکرديم و مزاحمت ايجاد ميکرديم ولي همينکه شبه مرد دوباره پديدار ميشد و نهيبش مارا مي ترساند فراري ميشديم
من و عيال:دي
ابراهيم امد موسي و....
اخرين پيامبر خدا هم امد ولي باز هم ان مرد نبود........ايا تو ميداني ان مرد کيست؟
پيامبر گفت اگر نشانت دهم ميشناسيش؟
بله...بارها اورا ديده ام
ان مرد امير مومنين علي ع همين مرديست که در بين اصحابم نشسته است....
من و عيال:دي
.
.
.
اگر کسي باشه که اين شب اخري بتونه شفاعتمون کنه....اگه کسي باشه که يک نفسش تو شب خوابيدن در بستر پيغمبر بتونه از اتش جهنم نجاتمون بده....اگه کسي باشه که امشب بتونه دستمونو بگيره و نجاتمون بده فقط سرور شيعيان علي ع....
*علي يزداني*
عجب
من و عيال:دي
چيش عجيبه؟
*علي يزداني*
منظور من از عجب همون (پس اينطور)و يه طورايي مي خواستم رضايت از داستان را اعلام كنم .. ولي هيچيش عجيب نبود
من و عيال:دي
هان
شاهين شهر...
سلام دو ستان عزيز/ و بلاك فقط به عشق تو سميرا/ تعويض شد/ و بلاك جديد به اسم ستاره سهيل مي باشد لطفا تقاضا دو ستي كنيد