سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زازران

 در مَجد و شرف یکّه و تنها هستی

در فخر تو بس ، اُمّ ابیها هستی


مریم که مقدس شده یک عیسی داشت

تو مادر یازده مسیحا هستی ...

 

روضه زهرا



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 92/1/25 توسط صاحبدل

مامان!مامان گلم !
شما مامانا وقتی نمازتون تموم میـــــــشه واسه چی انگشتاتونو میشمارین  هااااان!؟

مامان:انگشتامونو میشماریم!!!!!؟ آهااااان !حالا فهمیدم منظورت چیه!!!خیلی خنده‌دار

نه عزیزم انگشتامونو که نمیشماریم! ما ذکرمیگیم،تسبیحات حضرت فاطمه سلام الله علیها...

34تا الله اکبر33تا  الحمدلله و33 تا سبحان الله...
توهم میتونی بگی عزیزم !گوش کن تا برات بگم چطوری با انگشتات.....


بله این خاطره واقعیت داشت..
اما دوستان،.
این تسبیح به ظاهر بسیار خلاصه است، اما در نزد آگاهان و عارفان آشنا، دریایى از حقایق و اسرار توحید رادر بر دارد و نیز انجام آن به ظاهر خیلى آسان است...
انشاءالله که این عمل بعد ازنمازهامون ترک نشه...ما رو هم ازدعای خیرتون بی نصیب نذارید...



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 91/3/21 توسط صاحبدل

رفاقت اشتراک میان قلبهاست،من قسمتی میگذارم ،تو هم قسمتی
میشود اشتراک ها ی من و تو
هرچه بیشتر باشد پیوندشان بیشتر ،رفاقتت عمیقتر ،جدایی سخت تر
بعضی ها خراب رفاقتند،نیامده همه را وسط میگذارند،روراست روراست
"رو بازی میکنند"،بی کلک و غش و تملق و....
اینجاست که اگر دل به دلش راه پیدا کند میتوانی همه اش را وسط بگذاری بی کلک..
همین است که وقتی میروند انگار قلبت تیر میکشد!،درد میگیرد
او میرود و تازه جای خالی اش را میفهمی
البته تا بیایی عادت کنی طول میکشد،ولی عادت میکنی و روزی میشود که شاید نامش را  هم یادت نیاید..

حمید از دوستانی بود که همیشه و با همه "رو بازی میکرد" ،رو راست  و بی غل و غش .بعد از رفتن او هرکسی خیال میکرد که با او بیشترین رفاقت را داشته،این یکی از ویژگیهای خاص حمید بود،او همه را داشت(به جز منافقین) ،همه را نگه میداشت،قدرت جذب او بیش از دفع بود. با یکبار نشستن با هر فردی پیوندی ایجاد میکرد و جای خودش را در هر جمعی باز میکرد..

زازران حمید سعیدی
(این هم کامل همان عکس ریا که قبلا اینجا گذاشته بودم)


دو چهله از نبودش گذشت، یادش گرامی
یک سال از رفتن علی آقا هم سپری شد؟ اما واقعا چند بار یادمون بود که علی ای هم بوده؟
دوستی گفت "مراسم یکمین سال علی" این هفته است،اما میدانم که  مراسم "یکمین سال بی علی" را این هفته میگیرند.

شادروان جوان ناکام علی شاهنظری زازران

شادی روح همه گذشتگان مخصوصا دوست عزیزم آقاحمید و علی آقا صلواتی بفرستید.
-------------
لیله الرغائب:شب آرزوها که درموردش قبلا اینجا + و اینجا + و اینجا نوشته بودم
یادتون باشه از دستش ندید،
دعا واسه فرج آقامون،واسه همه کسایی که گرفتارن،واسه مریضا،واسه دردمندا،واسه پدر و مادراتون
اگه یادتون بود واسه ما هم دعا کنید



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/3/3 توسط محمد یزدانی


به نام خداوند مهر و محبت
سلام مهربان من؛
روزگار چرخید و چرخید و قریب 10 ماه از باهم بودنمان سپری شد.
10 ماه از پیوند قلبهامان
10 ماه از روزی که دست در دست هم نهادیم تا ادامه راه زندگی را در کنار هم،باهم وبا کمک هم طی کنیم
10 ماهی که پر بود از.روزهایی سراسر خوشی همراه با ذره هایی ناخوشی و قهر و دوست داشتن و گریه و خنده و....
10 ماه پر از لحظه های ناب بی مانند،لحظه های بی تکرار
10 ماه از حادثه های جور واجور،جور وناجور
10 ماهی که هر روزش بهتر از دیروز بود و هر لحظه اش بهتر از لحظه ی قبل
هر روز که میگذشت ، نهال زندگی مان تنومند تر از دیروز میشد و هرچه تنومندتر میشد در برابر سختی ها مقاومتر..
هرچه  میگذشت همه چیز کهنه میشد الا پیوندها که هر روز تازه تر میشد و جوانه های امید بود که در بطن  زندگیمان شکوفاتر..
با آمدنت مفهوم برکت را در تمام زندگیم،با تمام وجودم حس کردم و برای هر بار(ش) شکر پروردگار مهربان کردم..

با آمدنت زندگی ام رنگ و بوی دیگری گرفت، با بودنت مفهوم زندگی را شناختم  و درک کردم و با آمدنت از تو یادگرفتم صبوری را..
قرار بود بشوم سنگ صبورت ،
بشوم تکیه گاهت،
اما تو شدی تکیه گاهی محکم و صبوری بی مانند برایم، تا بتوانم سختیهای زندگی را تحمل کنم ،بجنگم و پیش بروم..
به  بهانه روز زن خواستم  برایت بنویسم که برایم چقدر با ارزشی و چقدر دوستت دارم، اما اینجا نه مجال نوشتن هست و نه این  کلمات را یارای بیان آن..

همسر مهربان و صبور وفداکار من،روزت مبارک

------------------------
پی نوشت:
1-سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا(سلام اله علیها) و روز زن بر مادرم و مادر خانمم (خاله جانم)و تمام زنان امت رسول الله مبارکباد.
2-ندارد



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 91/2/24 توسط محمد یزدانی

سلام،
اولین پست در سال 91: دل و دماغ نوشتن نداشتم،غم از دست دادن یک دوست کم غمی نیست،که البته حمید فقط دوست نبود و مانند برادرم بود.
بعد از مدتها
باغچه: باغ کوچک
این روزها که کلمه باغچه را میشنویم یاد یک محیط کوچک 1در 1 یا نهایتا 2 در 2 میافتیم که در میان موزاییک و سیمان و امثالهم  در وسط حیاط خانه ها، محصور و در بند شده و در میان خاک آن گل و درخت میکارند
اما امروز از باغچه ای صحبت میکنم که از بسیاری باغها بزرگتر است.

باغچه خاطره ها:
طول عمر درختان این باغچه با سن محمد برابراست،اما ساختمان قدیمی آن و درخت سروی که در میان آن سربه آسمان برداشته ،گویای قدمت آن است.
یادش بخیر 10 ماه پیش،جشنی خانوادگی برپاکرده بودیم ،

نقاشی ،بنایی ،برق کشی،موزائیک کاری و کلیه امور در مورد ساخت وساز ساختمانی رو در ساختمان این باغ یادگرفتیم(افعال جمع به کار برده میشوند چون من دونفرم!)
اولین عکسهای دونفری به سبک "هیشکی مارو دوست نداره" را در این باغ ثبت کردیم و "پیوند ناگستننی" زندگی ما؛  خود؛  پیوندی ناگسستنی تر با این باغچه داشته و دارد...
از چند وقت پیش که چاقاله( یا شایدم چاغاله)هاش نمایان شده بود، یه سری عکس گرفتیم که میتونید در ادامه ببینید...

البته بعد از سالها دست به اوراقی(1)  بردیم و پدری از علفهای این باغ در آوردیم که دیگر جرات رشد هم پیدا نخواهند داشت،هرچند اولش از اوراقی مثل بیل و کلنگ استفاده کردیم ولی در ادامه کار دستمون گرم شد و حتی داشتیم به مزرعه حج کرم(2) میرسیدیم که خداروشکر آفتاب رفت و دید محدود شد و دست از کار کشیدیم،(البته هنوز تاولهای دستمون خوب نشده!)

 اینم عکساش
 شما از دیدن این همه سرسیزی لذت ببرین!

(1) اوراقی: نوعی داس میباشد که برای چیدن علف،گندم و ... استفاده میشود،اوراقی معمولا سبکتر از داس ها هستند و برای کارهای سبکتر استفاده میشوند.(داس منظورم سیستم عامل داس،(اون صفحه سیاهه  توی کامپیوتر نیستا!))
اوراقی
(2) حج کرم: همان حاج کرم معروف خودمان است،داستان باغچه حاج کرم را بعدا برایتان خواهم گفت..

ادامه مطلب...

نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91/2/18 توسط محمد یزدانی
   1   2   3   4   5   >>   >
قالب وبلاگ