سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زازران

سلام

طاعات و عباداتتون مورد قبول درگاه حق تعالی...

http://funshad.com/Pics/FunShad.Com-20091209-539fd53b59e3bb12d203f45a912eeaf2.jpg

شب یلدا دوباره مثل هر سال رسید و این اندک "زمان طولانی این شب" دوباره همه رو مجبور میکنه دور هم باشن،بگن ،بشنون،بخندن و خوش باشن...
اما یادش بخیر گذشته ها(منظورم صدسال پیش نیست ها! همین 20سال پیش رو میگم!!)

شب یلدا که میشد همه ی فک و فامیل اعم از خاله ها و عمه ها و دایی ها و عموها خراب میشدن رو سر پدربزرگها و مادربزرگها و به بهونه طولانی ترین شب سال ،مجلسی رو میگرفتن و توی این مجلس مینشستن دور هم و پس از گفت و گوهای طولانی تا منتها الیه! خرخره میخوردن،

 یادم میاد همه دور کرسی مینشستن،
نمیدونم تا حالا از کرسی استفاده کردین یا نه؟
یه چاریایه چوبی که زیرش منقل ذغال قرار میگرفت ،یه لحافه به کلفتی یه کف دست یا بلکم(بلکه) بیشتر!
وقتی میری زیر لحاف و پات رو تو فضای کنار کرسی با گرمای مطبوع قرار میدی ولحاف روی سینه میشینه و قفلت میکنه ،دیگه دوست نداری از زیرش بیرون بیای!
یه مِجمَع(سینی بزرگ) روی سر کرسی قرار میدادن و توی اون رو پر از آل و آجیل و میوه میکردن و همه شروع میکردن به خوردن..(حالا نخور و کی بخور!)

http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/09/29/100957378481.jpg


این که میشنویم قدیما ،بزگترا داستان میگفتن که من زیاد یادم نمیاد ولی یادمه از همون موقعها محفل غیبت جورِجور بود..
خلاصه اون روزا مثل الان نبود که اصلا متوجه تغییر فصل ها نمیشیم،همه چیز حساب کتاب داشت،توی هر فصلی میوه های خودش بود،
مثل الان نبود که توی هوای داغ تابستون شلغم گیر میاد(از کی تاحالا شلغم شد میوه!>؟؟) یا توی چله ی زمستون انگور و گرمک گیر میاد،
اون وقتا هندونه ی نوبری بود و نهایتا سیب و پرتغال ،اونا که با کلاس تر بودن موز میگرفتن کیلو 700 تومن ! البته 700 تومن اون وقتا خیلی بودا! مثلا هندونه با اون هیکلش کیلو30 یا 40 تومن بود!!
اون موقع ها بزرگترها ،بچه ها رو به دلایل حیثیتی از خوردن هندونه ی شب یلدا منع میکردند و شاید ضرب المثل های ساخته شده در این زمینه برگرفته از همین قضیه بوده(شب دراز است و اینا....!!)

قدیمی ها توی فصل تابستون بعضی از میوه ها رو تا شب یلدا نگهداری میکردن،مثلا انگور رو توی کیسه میکردن و انار رو زیر خاک!!
شب یلدا که میشد انگورای کیسه ای میخوردن و انارای زیرخاکی!
خلاصه اینکه خیلی خوش بود!
اما از اون روزهای قدیم،فقط حسرتش مونده ،واسه بچه هایی که توی اون سالها شب یلدا واسشون یه شب رویایی بود(مخصوصا اگه هندونه خورده بودن وشبش....!)

دیگه شب یلدا مفهموم قدیم رو نداره،فقط بازار میوه فروشا داغه و یه شبی که همه به زور دور هم جمع میشن و البته خیلی ها هم بی تفاوت ازش رد میشن و انگار نه انگار که شب یلدایی بوده و هست....

شب یلدای خوبی داشته باشید و به قول دهاتی "شب یلدا یعنی یعنی یادمون  باشه زندگی اونقدر کوتاهه که یک دقیقه بیشتر با هم بودن رو باید جشن گرفت."

پی نوشت :
1)سال گذشته نویسنده خوب وبلاگ زازرون که دیگه به دلایلی نتونستن بنویسن یه مطلبی آپ کرده بود که بعد از گذشتن یک سال، خوندش خالی از لطف نیست..

2)یلدا منظورم شب یلداست و لاغیر!!
3) عکس اولی که گذاشتم ، نیمدونم مال کجاس،هیج ارتباطی با من یا اقوام من نداره،فردا نیاین بگین عکس از شب یلدای خونوادگی شون گذاشته،
4) این بساط قلیون که توی عکس نشون داده من اصلا یادم نمیاد که چنین چیزی بین مردم زازرون مرسوم بوده باشه،شاید هم بوده و من خبر نداشتم.

شب یلدای خوبی داشته باشید..



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 89/9/29 توسط محمد یزدانی
قالب وبلاگ