سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زازران

دوستان سلام.اینبارهم یه خاطره ای یکی ازدوستان فرستادن که براتون میزارم،البته قسمت اولش رو،فعلا میزارم توی ادامه مطلب که هرکسی راغبه بخونه

 

خیلی دلم میخواست یه کمی اذیتش کنم،آخه شوخی وجدی خیلی سربه سرم گذاشته بود،دائم میگفت بابا یه مبایل بخراینقدرخسیس نباش!!اونروزهنوزمبایل به این صورت مثه نقل ونبات دست همه نبود،من هم زیادعلاقه ای نداشتم.فقط دوست داشتم براپیام دادن داشته باشم !ازاین لحاظش خوشم میومد.همیشه باخودم میگفتم،واقعا بعضی ازاین جملات میتونه زندگی یکی رودگرگون کنه(البته اون پیامهای بامحتواومضمون منظورم هستا نه اون پیامهائی که هیچ ارزشی ندارن...)یه نکته ی دیگه هم هست اونم اینکه:(الان خیلی ازاون پیامهای ارزشی هم متاسفانه ازبس ردوبدل شدند به صورت عادت دراومدن وشاید فقط مخاطب پیامت خوشش بیاد ازش اماروی اون تامل وتدبری نداره!)

بگذریم،یکی دوهفته ای میشد که یه خط ایرانسل خریدم !!(ببخشید اصل دله چه فرقی میکنه دائمیه ،همراه اوله یا ایرانسله)!(اینوگفتم که کسی به خط ایرانسل نخنده،اصل اونه که خریده بودمش چه فرقی داشت چی باشه!؟)ازبس اطرافیامصربودند که به خاطرکارم حتماباید یکی داشته باشم.یهوزدبه سرم گفتم بزاریه کم اذیتش کنم،براش پیام دادم بدون اینکه بگم کی هستم،اونم دائم پیام میدادشما؟براش نوشتم:شماعزیزترین،دوست داشتنی ترین،صمیمی ترین ومهربونترین دوستی که داری منم!!کلی هم ذوق کردم براخودم.!میدونستم حالایه جواب توپنده بهم میده آخه کسی نبود که کم بیاره!برام نوشته بود:شتردرخواب بیند پنبه دانه......!حرصم دراومده بود!!!.من هم پشت سرهم براش پیامهای مثبت میدادم البته بین اوناهردفعه ای یه پارازیت دوستانه هم مینداختیم تاشاید بشناستمون.امااون دیگه حالاهی زنگ میزدومن جوابشونمیدادم چون اگه حرف میزدم منومیشناخت،بایه خط دیگه تماس گرفت،حدس زدم خودش باشه،اماصدای اون نبود،ومن گفتم اشتباه گرفتی.اون بیچاره هم که حتماتاحالادیگه لجش دراومده بود!!!خلاصه بعد ازچند هفته ای گفتم گناه داره بزاربهش بگم،البته باتلفن منزل هم چندبارباهم تماس داشتیم.میگفت هنوزنخریدی ومن هم میگفتم تاببینم چی میشه......!براش پیام دادم باهام تماس بگیر.وقتی تماس گرفت بازخودش نبود.دیگه حالاخیلی عصبانی شده بودم.فامیل خودشو ارسال کردم که بدونه آشناهستم،امااینبارهم بازخودش نبود.یهوباخودم گفتم نکنه من شماره رواشتباه زدم توی گوشیم.سراغ دفترتلفنم که رفتم خودش بود.خوب چراپس اینقدرمنواذیت میکنه.بایه خط دیگه تماس گرفتم واینبارمطمئن شدم که.......(ادامه دارد)



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 89/3/2 توسط صاحبدل
قالب وبلاگ