مثنوی شفاعت امام حسین (ع)
خواب دیدم خواب اینکه مرده ام ، خواب دیدم خسته و افسرده ام
روی من خروار ها ئی خاک بود وای قبر من چه وحشتناک بود
هر که آمد پیش ، حرفی راند و رفت سوره حمدی برایم خواند و رفت
آمدند از راه نزدم دو ملک تیره شد در پیش چشمانم فلک
یک ملک گفتا بگو نام تو چیست؟ آن یکی فریاد زد رب تو کیست؟
دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود دست و پایم بسته در زنجیر بود
مردی آمد از تبار آسمان نور پیشانیش فوق کهکشان
بر سرش دستار سبزی بسته بود بر دلم مهرش عجب بنشسته بود
در قدوم آن نگار مه جبین از جلال حضرت عشق آفرین
دو ملک سر را به زیر انداختند بال خود را فرش راهش ساختند
غرق حیرت داشتند این زمزمه آمده این جا حسین فاطمه
سوی من آمد ،مرا شرمنده کرد مهربانانه به رویم خنده کرد
گفت آزادش کنید این بنده را خانه آبادش کنید این بنده را
این که اینجا این چنین تنها شده کام او با تربت من وا شده
مادرش اورا به عشقم زاده است گریه کرده بعد شیرش داده است
بارها بر من محبت کرده است سینه اش را وقف هیئت کرده است
این که می بینید در شور است ذکر لالائیش بوده یا حسین
سینه چاک آل زهرا بوده است چای ریز مجلس ما بوده است
خویش را در سوز عشقم آب کرد عکس من را بر دل خود قاب کرد
اسم من راز و نیازش بوده است خاک من مهر نمازش بوده است
پرچم من را به دوشش می کشید پابرهنه در عزایم می دوید
بارها لعن امیه کرده است خویش را وقف رقیه کرده است
هر چه باشد او برایم بنده است اوبسوزد صاحبش شرمنده است
در مرامم نیست او تنها شود باعث خوشحالی اعدا ء شود
آری ، آری هر که پا بست من است نامه اعمال او دست من است
******
یا رب الحسین(ع) بحق الحسین(ع) اشف صدر الحسین(ع)
بظهور الحجه(ع)
التماس دعا
یاعلی