آقاقربوندون،
خیلی مخلصیم،چاکردونیم،
دوسدون داریم
این حرفاچیه،نه بابا ،قربوندون برم
چاکردونیم،
کوچیکی شومایم
آاین حرفا چی چیس میزنیند
نوکری شومام
روجفتی چشام
دادافدات شم..........
همینطورکه مبایلشوقطع میکرد با خودش گفت:مرتیکه نفهمی کنه!کچلمون کرد ازبس حرف زد...!!
مات ومبهوت سرم روآوردم بالایه نگاهی به طرف کردموازتوقف اتومبیلهاپشت چراغ قرمزاستفاده کردم وسریع ازخیابون گذشتم ،البته همه ی اونائی که منتظرتاکسی بودن یا منتظرموقعیتی تابتونن راحت ازخیابون رد بشن،رفتاراین بنده خدا توجه شونوجلب کرده بود وهمه به یه نحوی داشتند به قول خودمون به چاخانای این بابا گوش میکردن.....،باخودم فکرکردم،اولا چراخیلی وقتا ما قول میدیم به دیگران درصورتی که نمیتونیم به اون عمل کنیم وبعد بند طرف میشیم که چراطرفمون بدپیله س!!!یا برای( به اصطلاح خودمون )کله کردن طرف واینکه دست ازسرمون بردارن،نیازه که اینقدرالکی چاخان کنیم اونم تااین حد!که هرکسی میشنید این مکالمه رو وسوسه میشد که تعداد قربون صدقه های الکیه این بنده خداروبشماره!.....آیااصلا اینگونه رفتارهاکه دراجتماع کم هم مشاهده نمیشند، درسته؟؟؟؟؟؟؟؟
دوستان نظرشماچیه؟