• وبلاگ : زازران
  • يادداشت : ديباچه عشق و عاشقي باز شود...
  • نظرات : 2 خصوصي ، 19 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + دكتر 

    الا... اي محرم!
    تو آن خشم خونين خلق خدايي که از حنجر سرخ و پاک شهيدان برون زد. تو بغض گلوي تمام ستمديدگاني که در کربلا، نيمروزي به يکباره ترکيد. تو خون دل و ديده روزگاري که با خنجر کينه توز ستم، بر زمين ريخت . تو خون خدايي که با خاک آميخت. تو شبرنگ سرخي، که در سالهاي سياهي درخشيد.
    الا .... اي محرم!
    تو خشم گره خورده سالياني، تو آتشفشاني، تو بر ظلم دشمن گواهي. تو بر شور ايمان پاکان نشاني. تو هفتاد آيه، تو هفتاد سوره، تو هفتاد رمز حياتي، تو پيغام فرياد سرخ زماني. تو موجي زدرياي عصيان و خشمي که افتان و خيزان رسيده است بر ساحل روزگاران.
    الا ....اي محرم!
    تو فجري، تو نصري، تويي« ليله القدر» مردم. تو رعدي ، تو برقي، تو طوفان طفي، تويي غرش تندر کوهساران!
    الا ... اي محرم!
    تو يادآورعشق و خون و حماسه. تو دانشگه بي نظير جهاد و شهادت. تويي مظهر « ثار» و « ايثار» ياران.
    الا... اي محرم!
    به هنگام و هنگامه هجرت کاروان شهيدان . تو آن راهبان روانبخش و مهمان نوازي که در پاي رهپوي آزادگان لاله ارغوان مي فشاني.
    الا ... اي محرم!
    به چشم و دل قهرمانان و آزاد مردان که همواره بر ضد بيداد، قامت کشيدند و در صفحه سرخ تاريخ، زيباترين نقش جاويد را آفريدند. تو آن آشناي کهن ياد و دشمن ستيزي که همواره در يادشاني.
    الا... اي محرم!
    تو آن کيمياي دگرگونه سازي که مرگ حيات آفرين را، به نام « شهادت» به اکسير عشقي که در التهاب سرانگشت سحر آفرينت نهفته است، چو شهدي مصفا و شيرين به کام پذيرندگان مي چشاني!