اگه نيمخيند دوباره بوگويند عاشق شده ي ميخام يك مطلب عشقولانه واسه دون بگم (كاملا جدي واسه خدا گفتما)
آنگاه كه غرور كسي را له ميكني آنگاه كه كاخ آرزوهاي كسي را ويران ميكني. آنگاه كه شمع اميد كسي را خاموش ميكني. آنگاه كه بندهاي را ناديده ميانگاري. آنگاه كه حتي گوشت را ميبندي تا صداي خرد شدن غرورش را نشنوي
آنگاه كه خدا را ميبيني و بنده خدا را ناديده ميانگاري. ميخواهم بدانم دستانت را به سوي كدام آسمان دراز ميكني تا براي خوشبختي خودت دعا كني؟