البته قبش هم بگم .وقتي نتوانستي كسي را اصلاح كني بدان بايستي خود را اصلاح كني (اين جمله از خودم بود)در اين زمانه بى هاى و هوى لال پرست
خوشا به حال كلاغهاى قيل و قال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظه خود را
براى اين همه ناباور خيال پرست
به شب نشينى خرچنگ هاى مردابى
چگونه رقص كند ماهى زلال پرست
رسيده ها چه غريب و نچيده مى افتند
به پاى هرز علفهاى باغ كال پرست
رسيده ام به كمالى كه جز اناالحق نيست
كمال دار براى من كمال پرست
هنوز زنده ام و زنده بودنم خواريست
به تنگ چشمى نامردم زوال پرست
روحت شاد بهمني عزيز كه درد مشترك هم بلا روزگاريه.