تكبييييير!!! خوب اول يه صلوات ختم كونين! هم فقط تو يكي رو كم

داشتيم حالا اون تقيه زن سد كاظم كم بود جخ تووام اضافه

شدي..؟؟!!! نه به دل نگيريد همش شوخي بود يه خرده بخنديم

هميشه من اولين كسي هستم كه ورود افراد جديد رو خير مقدم

ميگم.ورود تقيه زن سد عباس رو هم خير مقدم ميگم.خوش

اوومدي. خوب ديگه فعلا باي تا هاي... يا علي

سلام عليكم به همه ي بچه هاي دهاتمون ......مهمون جديدنميخاين/؟

خنده هايت محول الحال است.چشم هايت منور الابصار

خشم تو ناگهاني و کوتاه.مثل رگبار هاي فصل بهار

باز باران بهانه ي خوبي ست که بگيري مرا در آغوشت

زير سقف خميده ي اين چتر در کنار درخت هاي کُنار

مي پرد از سرم پرنده ي خواب فکر من لانه کرده در چشمت

پلک بر هم نزن که اين لانه مي شود بر سر دلم آوار

سرزمين سرم چه غم دارد سايه ات تا که هست بر رويش؟

آسمان دلم چه کم دارد تو که پرواز مي کني هر بار؟

آه سجاده ام خبر داردچه به روز شب من آمده است

همدمم بعد از اين خداي من است.اي غزل دست از سرم بردار

اوي چش منا دور ديدند دكتر جون ناراحت نشو اين سوگند همينطوره پرروه بزار دسم بش برسه درسش مي‌كونم م ديرو بيكار بودم انقدر ميومدم اينجا امرو انقدر سرم شولوغه كا فكر نكونم خيلي بتونم بيدون سر بزنم تازه سوگند مگه ماماند نگفت اگه قبض تيليفون بره بالا هم اينترنتدا قعط مي‌كونم هم خودا په تو كي درسادا مي‌خوني از مدرسه نيمده اومده‌ي اينجا

هر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم
با کوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم
اندوه من انبوه تر از دامن الوند
بشکوه تر از کوه دماوند غرورم
يک عمر پريشاني دل بسته به مويي است
تنها سر ِ مويي ز سر ِ موي تو دورم
اي عشق به شوق تو گذر مي کنم از خويش
تو قاف قرار من و من عين عبورم
بگذار به بالاي بلند تو بيالايم
کز تيره ي نيلوفرم و تشنه ي نورم

داي موگما م هم همچين داره شاخام در مياد!!!!!!!!!

اون حرف خوشگلادا،...يااين سوسول بازيادا....

تقيه پ تو كوجاي؟!!!!!!!!!بيا بوبون اين رفيقد چي چي ميگه!!!!!!!!

اخه منكه زياداين اقاي مديرو نميشناسم اما ديدمش/باش پس من تا5شنبه گشنگي ميكشم.

اگه نگرفت چي خودمون اكيپو برميداريم ميريم سينما

اينا را داي ميباس به آقاي مدير بوگويند.مچيكارم اين وسط!منو سننه!

البته داي قابلام ندارد آما...

سلام اقا م سرم نميشه اين حرفا پيتزاميخوام داي جون

به نام اوكه ازتمام اسرارناگفته دل اگاه است*

خداوندا.......

توهرچه كني حق داري چون بزرگتريني ولي منكه درمقابل عظمت توحتي يك ذره هم نيستم طاقت خيلي چيزهاراندارم.

حكمتت راشكركرده ناشكري نميكنم وبه هرچه توبگويي رضايت ميدهم زيراكه ميدانم حكم توراجزتوكسي تغييرنميدهد.

عزيزغربت كده ي دل خاموشم:به كرامت توايمان دارم پس دست خسته ام رابگير نگذارحقارت من سايه ي لطف توراكم كند.

تورحيم ترازاني كه وقتي باناله صدايت زنم دل شكسته راشكسته تركني.

سوگند داي م كا نيسم آماپيتزا چي چيه سراعلي از اين حرفا نزن!

كلاسا بنداز دور!همين كوفتاوا،كماجاوا،جغور بغورا ...كا نه نه جونامون درس ميكردند ا همه اين غذاوا بيترآسالم ترس.شوما 5شمبه پيتزا،

شيريني ،اسنك...همه چي مهمون اقاي مديرهستين...