سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زازران

عجبا!تاتی تاتی باید دنبالش بروم!زمین که میخورد میترسم مراهم به زمین بزند!!انگارتازه بیدارشده است !لجاجت هایش بیچاره ام کرده!کودک درونم رومیگویم...گله دارد بچه گی نکرده!است !گاهی دستم راول میکند،چموش وجسورگشته!!هوس تنبیه به سرم میزند،چکارش کنم؟!گاهی چشمش به بازاردنیاکه می افتددلش هزارچیزمیخواهد!معترض که میشوم،پازمین میکوبد!!!...مجبورم صدایش راخفه کنم!خب بچه س!تکلیف ندارد که!بچه ودیوانه هیچکدام تکلیف ندارند!کودک درونم دیوانگی میکند!من راهم دیوانه کرده است!نمیگذارد زندگی کنم!،کفرم رادرآورده، ازبس بیش فعال شده است!!داروودرمان هم اثرنداردبه گمانم!،طبیبش فقط خداست!میگویم بچه گی بس است!آرام گیرلحظه ای!میگوید: نگران نباش،موقع حسابرسی قایم میشوم پشت خداکسی مرانبیند!!!خداآنقدربزرگ است که میخندد وجایم رابه کسی نمیگوید!!!،جهنم نروم،بهشت نمیخواهم!،همانجاکنارش که باشم ...،میشناسدم،پناهم میدهد وآنجاخودبهشت است!!!،خودش هوایم رادارد!نترس!...حالاببین...!

وادامه دارد...

ورجه وورجه هاوشیطنتهایش...!چه کنم...!



نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 90/4/9 توسط صاحبدل
قالب وبلاگ