حتما قرار شاه و گدا هست یادتان...آری همان شبی که زدم دل بنامتان...مشهد،حرم،ورودی باب الجوادتان...آقا دلم عجیب گرفته برایتان..
دلت هوائی میشه،آرزوی زیارت حرمشو داری،موقع وداع با مسافری که راهی حرمشه،اشک توی چشمات حلقه میزنه!دلت میشکنه!تلنگری میزنی به خودت میگی:آهای فلانی!لیاقتشونداری بری...!آقا دوست نداره...!توفیق نداری...!:((((((انگارهمین لحظه ست که دست مهربونی روی دلت کشیده میشه،آروم میشی...!یکی بهت میگه:ازهرجا که سلام بدی آقا لبیک میگه...هروقت دلت هوای رضا(ع) روکرد،اگه نمیتونی بری پابوسش ،دلت رو به سلامی رضا کن،باورکن که راضیت میکنه...یه موقعی هم میبینی یه وقتائی قسمتت میشه درکمال ناباوری که خودتم توی حکمتش میمونی...راهی میشی...اونجا که میرسی،اشک شوقت اذن دخول به بهشت آقاست!همونجا باید دعا کنی...انگارتموم دردات یادت میره...اول همه میگی:*اللهم عجل لولیک الفرج*وحالا یادت میاد به ملتمسین دعا...چقدربا صفاست حرمش...حضورشو حس میکنی!:....:((((
جان فدای حرمت یار خراسانی من
چاره درد و غم و رنج و پریشانی من
می رسد نغمه ات از سبز ترین پنجره ها
ای تو آرام دل خسته و طوفانی من
چاره درد و غم و رنج و پریشانی من
می رسد نغمه ات از سبز ترین پنجره ها
ای تو آرام دل خسته و طوفانی من
طلوع زیباى شمس الشموس از مشرق کرامت و رأفت مبارکباد!*
نوشته شده در تاریخ
یکشنبه 90/7/17 توسط صاحبدل