سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زازران

با سلام خدمت دوستان گرامی و همشهریان عزیزتر از جان

آغاز سال تحصیلی جدید بر همه ی محصلین مبارک باشه(برو بابا دلت خوشه) و خدمت خودم که معلوم نشد چی کاره هستم.

یه ایمیلی یکی از دوستام برام فرستاده بود که  بعد از خوندنش کلی خندیدم. گفتم که شما هم بخونید که بی نصیب از این شادی نباشید.

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

حکایت دعوا بر سر < خال > از زمان خواجه حافظ شیرازی آغاز گردید و تا زمان معاصر ما کشیده شد ! داستان با بیتی از اشعار حافظ شروع گردید . سپس صائب تبریزی در سالهایی بعد بگونه ای انتقادی و با الگو برداری از اصل شعر حافظ را محکوم به اشتباهش کرد و نهایتا شهریار پاسخی زیبا و شنیدنی برای صائب تبریزی سرود


حافظ
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را


صائب تبریزی
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سرو دست و تن و پا را
هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را                         


شهریار
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سرو دست و تن و پا را
سرو دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را


البته موارد بالا بصورت رسمی و از قول شاعران شناخته شده بود . بهرحال داستان به اینجا ختم نشد و در گوشه کنار اشعاری را با مضامینی مشابه داریم

مثلا


اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
فدای مقدمش سازم سرودست و تن و پا را
من آن چیزی که خود دارم نصیب دوست گردانم
نه چون حافظ که میبخشد سمرقند و بخارا را


ویا در جایی دگر کمی طنزآلود :


آگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم یه من کشک و دو من قارا
سر و دست و تن و پا را ز خاک گور میدانیم
زمال غیر میدانیم سمرقند و بخارا را
و عزراییل ز ما گیرد تمام روح اجزا را
چه خوشترمیتوان باشد؟؟ زآن کشک و دو من قارا


اما داستان باز هم ادامه یافت


اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سریر روح ارواح را
مگر آن ترک شیرازی طمع کار است و بی چیز است؟
که حافظ بخشدش او را سمرقند و بخارا را
کسی که دل بدست آرد که محتاج بدنها نیست
که صایب بخشدش او را سرو دست و تن و پا را


و نهایتا به این شعر میرسیم که با کمی تغییر در وزن. حافظ را مسؤل تمام این دعاوی میداند


چنان بخشیده حافظ جان! سمرقند و بخارا را
که نتوانسته تا اکنون کسی پس گیرد آنها را
از آن پس بر سر پاسخ به این ولخرجی حافظ
میان شاعران بنگر فغان و جیغ دعوا را
وجود او معمایی است پر از افسانه او افسون
ببین! خود با چنین بخشش معما در معما را

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

امیدوارم که از خواندن این مطلب لذت کافی و وافی را برده باشید. اگه زیاد قشنگ نبود لااقل بهتر از بیکاریه...

یا علی

 



نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 88/7/9 توسط محمد یزدانی
قالب وبلاگ