سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زازران

گل تقدیم شمادرحدیث قدسی آمده ،که خداوند فرموده است:

هرکه مراطلب کند خواهدیافت،وهر که مرایافت عاشقم میگردد

وهر کس عاشقم شدعاشقش میشوم وهر که من عاشقش شوم

عاقبت اورا شهید میکنم وهر که را شهیدش کنم،خودم خونبهای او میشوم.

الهی!بیاموزمان تا عاشقت شویم...گل تقدیم شما

گل تقدیم شما 

شب قدر بهترین شب سال است.و درخوبی و فضیلت شبی به آن نمیرسد.عبادت ان شب از عبادت هزارماه برتر است.

سرنوشت یکساله هرکسی در آن شب رقم میخورد.فرشتگان وروح درآن شب به فرمان خدا،به خدمت حجت وامام وقت

نازل میگردندو سرنوشت یک ساله هر کس رابرحضرتش عرضه می دارند.

شب قدر است و در توبه و رحمت باز است...................دگر ای عبد پشیمان و   خطاکار بیا

کوله بار گنهت ای که بسی سنگین است...................تا که بردارمش از دوش،تو بردار و بیا

بار  عام  است  بود   رحمت  من  منتظرت...................قدمی نیز  تو  بردار و در این  بار  بیا

درروایتی وارد شده است که از رسول اکرم(صلی الله علیه واله وسلم)سوال شد:

درشب قدر  چه چیزی از خدا بخواهم؟ فرمودند: عافیت.

باید بدانیم که بهترین عمل در هر حال ،تفکر وتعقل است.که تفکر یکساعته افضل است از عبادت هفتاد ساله.وچه شبی

بهتر از شبهای قدر که عبادت  در آن، از عبادت هزار  ماهه برتر است.تفکر در  فلسفه آفرینش من انسان،  تفکر در نظم 

کائنات و رموز  هستی، تفکر  در صفات خالق، تدبر در نعمتهای  حضرت دوست، تعقل در تاریخ و سرانجام  ملل گذشته،

اندیشه در اینکه در این شبهااز خدا چه بخواهیم وکدامین حاجتمان را مقدم داریم،و از همه مهمتر اندیشه در آیات قرآن.

گل تقدیم شمامن آن رود خطا شویم،مگر موجم نمی بینی؟...............من آن گلزار دلجویم،چرا یک گل نمی چینی؟

ره آورد  شب  قدرم  چرا  قدرم  نمی دانی؟................پیام  رحمت  آوردم  چرا   آخر   نمی خوانی؟گل تقدیم شما

و کلام اخر:

لیله القدر ما زمانی است که:خود یابی و خود شکوفائی کنیم و اوج بگیریم.

من چه زمانی از شبانه روز را به خودم اختصاص می دهم،ودر آخر ارزیابی و ارزشیابی خودم از خودم چگونه است؟

چقدر دنبال خودمان گشتیم وچقدر خودمان را پیدا کردیم؟

یادمان باشد که:((در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد...))

یارب بیا ودر دل ما انقلاب کن

التماس دعای فراوان

گل تقدیم شمایاعلی گل تقدیم شما

 

 



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 88/6/15 توسط صاحبدل

گل تقدیم شمابسم الله الذی هو مدبر الامورگل تقدیم شما

الهی!مهربانا!

عبور شتابان ثانیه هاو لحظه ها مرا به کدامین سمت میکشاند!

هربرگی از دفتر رمضان که ورق میخورد،هرسحرکه میگذرد،دلم میگیرد!

خدایا رهایمان مکن! آه،چه میگویم ،این مائیم که جاهلانه دربازار دنیادستمان

راازدست خدا میکشیم،گستاخانه میتازیم،گم میشویم،خاروذلیل ندبه میکنیم.....!

وچه مهربان باز دستمان رامیگیرد.الهی هرجاغافل شدیم ورهایت کردیم،تورهایمان مکن.

واینک با گذرثانیه ها،رمضان به نیمه رسید،ومیلادسبط اکبرامام حسن(ع)...گل تقدیم شما

 

گل تقدیم شما

نه گرد تو و نه گرد من می چرخد.............عالم  به مدار  پنج تن  می چرخد

دیریست  تمام  ذره های  ملکوت............پروانه صفت دور حسن می چرخد

 

گل تقدیم شمامیلاد کریم اهل بیت،امام حسن مجتبی(ع)برشمامبارکباد.گل تقدیم شما

 

این خانواده آینه های خدائیند.................................در انتهای جادهء بی انتهائیند

صدها هزار مثل سلیمان در این حرم..................مشغول لحظه های شریف گدائیند

دست مرا بگیر که عاشق ترم کنی.........................سلمان خانوادهء پیغمبرم کنی

من در قنوت نیمه شبت دور میزنم........................شاید مرا بگیری و انگشترم کنی

آن شاخهءگلم که به دست تو داده اند.............تاهرکجا که خواست دلت پرپرم کنی

روزی آب وسفرهءنان منی حسن

ماه  مبارک  رمضان  منی   حسن

آقای من بدون توسل به نام تو............................حالی برای توبه فراهم نمیشود

ای از هزار حاتم طائی کریمتر.......   .....................لطف تو از تمام کریمان قدیمتر

دست مرا بگیرو به سمت خداببر.......................چیزی که از بزرگیتان کم نمیشود

آقا تو درکلام خلاصه نمیشوی...........................درحضرت وامام خلاصه نمیشوی

دلهای ما،به سوی تو ای بی حرم ترین

پر   میزند   به  سوی   بقیع    مطهرت

گل تقدیم شماصلواتگل تقدیم شما

 



نوشته شده در تاریخ جمعه 88/6/13 توسط صاحبدل

((به نام قلم زن قادر یکتا هنرمند))

سلام به همه همشهریان بزرگوار،

وقتتون به خیر،اوقاتتون خوش

جاداره در همین ابتدااز طرف خودم ونویسندگان دیگه وبلاگ،از محبتهای شمادوستان نهایت تشکروقدردانی

روداشته باشم،که حسابی بالطفتون شرمندمون کردید.

نظربه استقبال شما از لهجهءشیرین زازرونی،اینبار تصمیم گرفتم یه سری کلمات واصطلاحات رایج دوتائی رو

براتون بزارم،که اکثر نسل نوئیها!هم بااون آشناهستند.ومژده بدم که آیتم..."خاطرات"روهم به زودی دروبمون

اگه خدابخواد،ادامه خواهیم داد.

تذکر:سعی شده این کلمات در جملاتی که بیشتر مصطلح است،ودراینگونه مواقع به کار میرود ذکر شود.

اصطلاحات دوتائی رایج:

چشاچاره................(چشاچاره دا  وا کن عامو نخوری زیمین.)...................................(کنایه از اینکه حواست رو بیشتر جمع کن)

پکاپلو...................(اون دربه درشده وام دیرو تالا چوم چر  پکاپلوش دردمیکونه، تو خونه س)....(چوم چر:نمیدونم چرا)(کنایه ازکلیه وپهلو) 

دکاپوز..................(اگه حرف زدی میزنم دکاپوزدا خورد میکنم.)..................................................................(بدون شرح!!!!)

دلابار....................(اونام رفته،تو،خانه فرهنگ کشتی بیگیره  زدند تو  دلابارش  بچه ما!!!)...................................(منظور:شکم)

دکادن....................(وخ بلند  شو  دکادن   این بچه  رو  بشور  با این چیز خوردنش!!).......................................(دهان وحومه!!!)

گلاگردن.................(پ  گلا گردندا  بستی  چیکا؟؟!،خدا بد نده)........................................................................(گردن وحومه)

پراپاچه..................(نیگا کن پدر بیامرز  پراپاچشو   چیتو  گلی کردسا!مث ادم نیمتوند راه بره!!!)..............................(بدون شرح!)

خب شاید بازم باشه،...شما بگید.

اما کلمات مترادف:

چومدونم....................رانیم برم.............................(نمیدونم)

وخ پس بونم...............بر پ مونم..................(برو  کنار ببینم)

ادامه دارد......

امیدوارم خوشتون اومده باشه،مارو از نظرات سازندتون بی بهره نگذارین.

سپاسگزایم از لطف شما.

.یاعلی.



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88/6/9 توسط صاحبدل

الهی هر دم از تو یاد کردم............... کویر خشک دل آبادکردم

اگر دنیای غمها در دلم بود................زنام دلنشینت شاد کردم

بسم الله وبالله

دوستان سلام

من بازم اومدم،اماکمی متفاوت تر از قبل،الان عرض میکنم خدمتتون/

دیشب افطار جایی دعوت داشتیم،جای شماخالی!بین صحبتهایی که ردو بدل میشد،یکدفعه موضوعی توجهم رو به خودش جلب کرد

چیزی که شاید دائم توی تعاملات و ارتباطات روز مره با اون روبروئیم،اماهم ساده ازش میگذریم ،هم توجهی به اون نداریم.

اما حالا هم اگه روده برنشید،!به جرأت میتونم بگم حداقل یه لبخند رو میزنید.خوب بریم سر اصل مطلب:

چیز ی که توجهم رو جلب کرد صحبتهای مادر بزرگ مهربونی بود که لبخند ملیح و نداشتن دندون بامزه گی خاصی به طرز بیانش داده

بود.داشت از ماه رمضونای قدیم میگفت ودر حقیقت خاطره تعریف میکرد.چون شرایط نوشتن برام فراهم نبود،،تا حدی که شنیدم وخاطرم مونده با همون لهجه شیرین! براتون نقل میکنم،و امیدوارم که با کمک دوستان بتونیم قسمت خاطرات رو بااجازه آقای مدیر ،با عنوانی که بعد مطرح میکنیم،توی وبلاگ بگنجونیم.امیدوارم شروع خوبی باشه.

تذکر:اونطور که شنیدم نقل میکنم شاید نیاز به ترجمه هم داشته باشه!!!

«........نه نه  اونروزا  کا چیز نبود  ،افطار  کا میشد  یه خال نون   آ خیالا  ،شیر کا دلیمه کرده بودیم    با هم  انقده 

گندوم پوس کنده  وخاشخاش  میخوردند.

غروب کا میشد  وخ  میسادیم  میرفتیم  پا  ویرو  تا یه ذره   او چایده   بیاریم.آیه تیکه  یخ آم  می وردیم   آ میهشتیم 

 لا  گونی آ بعدام   میهشتیم  لا کاوا  کا آب نشه.

«بازم دستای زبروخشنش رو به هم مالید، سری تکون داد و گفت:»

یه  گای وقتاوام  این  زن کله غولوم خدا بیامرز   گوشتا رو دنار  و  پینار  میکرد  آمیداد  در خونا.  مردومام نه نه همچی

چیزا  رو  تو  چمبره  میهشتند  آ اووخ   گلی   دار  میکردند کا خراب نشه.

هان،راسی موقه«موقع»  بنگ«اذان» کا میشد، حج هاشم خدابیامرز آ  خوده  این حج نوروز بنگ گو آ حج فت لا مختاری

بونگو  میگفتند  آ  جار  میزدند:آبس و تیریاک  یعنی  دیگه کس چیز نخوره!!!!

آ مچدام  کا  پنامون  نبود،تو یه  خونه  نماز  میخوندند.

خدا بدونه  نه نه  کا چه  محنتا کشیدیم  الای  نبونین مادر........»»

دوستان گرامی امیدوارم این خاطرهء هر چند کوچیک فتح بابی باشه برای ذکر خاطرات بزرگانمون،حالا با لهجه یا بی لهجه

فرقی نداره،که الحق والانصاف اونا حق بزرگی به گردن ما دارندونباید فراموش بشند.

منتظر نظرات گرم وصمیمانه وخاطرات شیرین شما هستیم.

لبتون خندون ودلتون شاد.

یاعلی/  



نوشته شده در تاریخ جمعه 88/6/6 توسط صاحبدل

دوستان سلام.

طاعاتتون قبول،دلتون خرم وشاد ازیاد خدا.

شنیدید میگند،ذکربی فکر وفکر بی ذکر،هیچکدوم به تنهائی کافی نیست،پس خوش به حال اونائی که فکر وذکرشون خداست.خوش به حال شما،برا ماهم دعاکنید.

امروز مطلب زیبائی خوندم از استاد،آیت الله حسن زادهءآملی ،به جاومناسب دیدم که برای دوستان هم نقل کنم،حکایت جالب ناز باخالق بی نیاز:

...به  حقیقت برو وبگو آمدم،اگر گفتند اینجا چرا آمدی؟بگو به کجا روم و به کدام در رو کنم؟...

اگر گفتند :تابه حال کجا بودی؟بگو راه گم کرده بودم.

اگرگفتنند چه آوردی؟بگو :اولا دل شکسته که از شما نقل است:

درکوی ماشکسته دلی میخرند وبس................بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است

وثانیا:

جز نداری نبود مایه دارائی من.....................طمع بخششم از درگه سلطان من است

وثالثا آفریدی رایگان،روزی دادی رایگان،بیامرز رایگان،توخدائی نه بازرگان.

اگر گفتند برونش کنید ،بگو:

نمیروم زدیار شما به کشور دیگر................برون کنید از این در،درآیم از دردیگر

اگر گفتند این جرأت را از که آموختی؟بگو از حلم شما.

اگر گفتند:قابلیت استفاضه نداری،بگو:قابلیت راهم شما افاضه میفرمائید،...

اگر گفتند مذنبی،بگو اولا شنیدم شما غفارید،ثانیا من ملک نیستم وثالثا:

ناکرده گنه در این جهان کیست؟بگو............آنکس که گنه نکرده وزیست،بگو

من بد  کنم و   تو  بد مکافات  دهی..........پس فرق میان من وتو چیست؟بگو

اگر گفتند این حرفها رااز کجا یاد گرفتی ؟بگو:

بلبل از فیض گل اموخت سخن ورنه نبود................این همه قول وغزل تعبیه در منقارش

اگر گفتند چه میخواهی ؟بگو:

جز تو مارا هوای دیگر نیست................جز لقای تو هیچ در سر نیست

(الهی عاقبت محمودگردان)



نوشته شده در تاریخ شنبه 88/5/31 توسط صاحبدل
<   <<   26   27   28   29      >
قالب وبلاگ