اما چیکار کنم که هیچ وقت موقعیتش جور نمیشد.
اگه یه جایی هم میدیدمش اینقدر شلوغ بود که روم نمیشد یا اگه هم تنها میدیدمش توی
خیابون بود که جرات نمیکردم.
البته چند باری لابلای حرفام بهش میرسوندم که
دوستش دارم و اون هم یه اشاراتی میکرد که اونم حس منو داره.اما بدلیل حجب و حیایی
که داشتیم هیچوقت نشد که مستقیم به هم دیگه بگیم.
اما برای من همون نگاه مرموزش،همون سکوت
معصومانه ،همون خجالت کشیدنهای ناز و همه و همه نشون از این بود که اون هم منو
دوست داره.
درویشی
با اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده میشود، پس از اندک زمانی داد شیطان در
می آید
و رو به فرشتگان می کند و می گوید: "جاسوس می فرستید به جهنم!؟
از
روزی که این آدم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنمیان
را هدایت می کند."
و حال سخن درویشی که به جهنم رفته بود این چنین است:
"با چنان عشقی زندگی کن که حتی بنا به تصادف اگر به جهنم افتادی، خود
شیطان تو را به بهشت باز گرداند."
بعضیا فکر کردن راه انداختن این چت اونم تو وبلاگ خمره رنگرزیه..
هی داد میزن چت کوجاس..
اما چیکار کنم که باید با شما ساخت.. برا همین چت رو راه انداختم.
برای استفاده از این محیط در سمت راست بر روی گزینه ی چت وگفتگو کلیک کنید تا به صفحه چت منتقل شوید
دوباره بیاین پشت سر من حرف بزنین..
ما هرگز اطرافیانمان را فراموش نمى کنیم، بلکه تلاش مى کنیم آنها را به یاد نیاوریم.
------------------------------------
خدایا قشنگترین و زیباترین و بی دغدغه ترین عشق تویی.
چون میدونم اگه بهت بگم دوست دارم سر سنگین نمیشی و بر عکس بیشتر بهم توجه میکنی.
میدونم اگه بهت بگم برات می میرم جفا نمی کنی و دنبال یه عشق دیگه ای نمی گردی و تازه بیشتر بهم نزدیک میشی.
خدایا میدونی خیلی دوست دارم.
هی فلانی زندگی شاید همین باشد؟
یک فریب ساده و کوچک.
آن هم از دست عزیزی که تو ، دنیا را جز برای او و جز با او نمی خواهی.
من گمانم زندگی باید همین باشد ...
زخم خوردن آن هم از دست عزیزی که برایت هیچ کس چون او گرامی نیست بی گمان باید همین باشد ...
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
سلام..
یکی از دوستان این مطلب رو برام فرستاده بودند منم گذاشتم تا دوستان فیض ببرند..