سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زازران

http://www.eteghadat.com/Files/user1/besm/b_050.png

السلام علیک یا سیدتی و مولاتی یا فاطمه معصومه (س)

مژده باد طلوع تو ای معصومه زکیّه
که بارقه شهاب تو، روشنایی دیگر
در شب‏های مناجات اهل زمین است.
 

ای که به قم قدر و بها داده ای
کشور ما را تو صفا داده ای
نام تو بر قلب صفا می دهد
روضه تو بوی رضا(ع)می دهد

 

 حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم:

چه خوب فرزندانیند دختران پوشیده و پرده‏ نشین،
هر که یک دختر داشته باشد،
خداوند او را همچون سپرى از آتش برایش قرار میدهد،
و هر که دوتا داشته باشد،
خداوند او را بواسطه آنها به بهشت برد،
و اگر سه تا داشته باشد، یا سه خواهر
جهاد و صدقه (زکاة) از او برداشته است.
بهترین فرزندان دختر است‏

این روز خجسته را که مقارن است با گرامیداشت روز دختر
به همه عاشقان و شیفتگان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام
و تمامی دختران مومنه که الگویشان حضرت معصومه
سلام الله علیهاست
تبریک و تهنیت عرض می کنیم



نوشته شده در تاریخ جمعه 89/7/16 توسط صاحبدل

یکی از دوستان یه مطلبی رو ارسال کردن و خواستند که توی وبلاگ بزاریم،ماهم این کار رو با کمال میل انجام میدیم،چون که مطلبشون هم راجع به موضوع مسابقه سفیره!

-------------------------------------------------------------

خیلی خسته شده بودم.سره ظهری هواخیلی گرم شده بودکتم رودراوردم انداختم روی دستم ونشستم روی نیمکت.تاکسی هم نبود .گوشیمودراوردم تاپیامهام روبخونم ،که سه تا خانم هم اومدن.یکی ازاونا یه خانم مسنی بود که قرقرکردنش توجهمو جلب کرد.

تعه کااین زازرونیا پش(پشت )هما(همدیگه)ندارند،چند ساله یه واحد نیمیالند(نمیزارند)کاآدم انقد سراین خط لجن مال ماتل(علاف) نشه..!

.اوناهم نشستن روی نیمکت ومن همچنان وانمود میکردم که سرم گرم گوشیم هست اماتمام گوشم شش دنگ به حرفای اون پیرزن بود(البته این استراق سمع نبود،چون هرچی هم سعی میکردم که نشنوم آخرش متو.جه میشدم.!!!
خلاصه بعد ازقرزدناش  داشت به اون دوتا خانم میگفت:
آره نه نه(مادر)قوت کانداشتم همیرنگی هانک هانک(آروم اروم)اومدم تادرقصابیه  نیشسم پنا چینه آگفتم یه سیرو پاچی پاکاپاکیزه بیاله واسم تا پیسین به اخصری (اصغر)بوگم بیا بسونه.هوچی نه نه واتومیگما حالاحرفد نباشدا دیشب اخصری خوده باباش دعواش شد، آ پریدند تو چشا چاره هم.،بنا کردم(شروع کردم)خودما زدن اگفتم:ووی نه نه آتیشم بیگیره د یکی صدا شوما را بشنوه چی چی میگووه!پ چدونه؟!

اون خانمی که دنبالش بود گفت:پچرا؟
هوچی سراینکا مرتضای رفته به باباش گفته اخصر زن میخاد.باباشام به حج خانمی گفته خوب یکیا بش معرفی کن تا بریم واسش بسونیم م حرف ندارم.
حج خانمیام،دخترحج فاطامه(فاطمه)را پسند کرده آما اخصر خودش مضنه یه دختره ی دیگه را میخاد مرتضای دراومد گف:م رامبرم کیا میخا،دخترمش حسنا،دانشجووه آمحل مث کا میخا مهنس(مهندس)شه.
_خوب می چشه؟ اونام کاخوبه!
نه،نه نه!مرچی(مرده شور!)چشا نه نه جونشا ببره!! مث کله جنگ(خرچنگ)میموند!نه نه میباس آدم ریشه وا بوته رام بوبونه کی هس!اینکافلانی خوشگله وباباش پولداره وگابداره(گاودار)وچوم چی چی کا خوشوقتی نیمیره!...

داشتند هنوزحرف میزدن که یه تاکسی رسید.من جلو نشستم واون سه تا هم پشت سرمون.برام جالب شده بود که ادامه داستان اصغرآقا رو بفهمم اما موبایل یکی ازاون خانوما زنگ زد وبحثشون عوض شد.حیف شد!
خنده م گرفته بود .اما درعین حال باخودم  فکرکردم ...
 همچنان مردم این دیاردرحق هم دیگه بی مهری میکنند.شاید اگه یه کم به همدیگه اعتماد داشتند وایده ها،وفعالیتهای مثبت همدیگه رو توی جهات مختلف حمایت میکردن،حال وروز مردمش بهترازحالا بود.مثلا احساس میشه مسئولین این دیاربا مردم همفکرو همگام نیستن.حداقل درامورعمرانی وفرهنگی.البته ازلحاظ فرهنگی ما تقریبا شاهد جرقه های امیدی هستیم.!
دیگه اینکه هنوزم که هنوزه مردم برای انتخاب همسرفرزندانشون به یه نکته  توجه دارند واون هم اصالته که حقیقتا تو عصر امروز اصالت یکی ازعوامل اثر گذارتوی تداوم زندگیهاست.
نکته بعدی اینکه یکی ازمشکلات عمده ای که توی این دیارهست اینه که همه همدیگه رومیشناسن تاحدودی وخیلی راحت میتونن اشاعه دهنده رفتارمثبت ومنفی هم باشن. پس چه خوبه که حداقل بدونیم همیشه یه دوربین مخفی همراهمون هست! وحداقل کمی از رفتارهای منفی مون بکاهیم ودرعمیق ترکردن واستحکام اعمال مثبتمون کوشاترباشیم
سوای ازهمه اینا زازرون ما خاک حاصلخیز وخوبی داره،هوای صاف و دل انگیز،والحمدلله ارامکانات رفاهی برق وآب وگازو تلفن و...برخورداره.آبی شیرین ودلچسب وگوارا!وکلا میتونه یه محیط پویا باشه با مردمی توانا.زازرونیا لهجه ی با مزه ای دارن که البته شاید برای خودمون موقع نوشتن وخوندن لهجه مون شیرینیش رو بیشترحس کنیم تا زمانی که خودمون داریم با یه زازرونی اصیل توی لهجه همصحبت میشیم.
به هرحال:من به عنوان یه زازرونی میگم:زازرون شهرقشنگم دوست دارم وخدارو شاکرم که منو روی خاک پاک این شهر خلیفه ی خودش قرارداد

.کم کاری ازماست هرچه هست ،نه این خاک پاک.

زازران


نوشته شده در تاریخ سه شنبه 89/7/13 توسط محمد یزدانی

السلام علیک یا امام صادق -السلام علیکم یا ائمه البقیع

بنال ای دل که در نای زمان، فریاد را کشتند
بهین   آموز گار   مکتب   ارشاد   را   کشتند
اساتید جهان باید  به  سوگ  علم  بنشینند
که در دانشگه هستی، بزرگ استاد را کشتند

شهادت تو، نشانى از مظلومیت خط اهل بیت بود. و باید به حق گفت که تو امام صادقان و صادقى از امامانى

شهادت مظلومانه ششمین امام شیعیان،رئیس مذهب جعفری،شمع روشنگردین ،صادق آل محمد(ص)برتمامی شیعیان جهان واندیشمندان وعالمان  تسلیت وتعزیت باد



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 89/7/11 توسط صاحبدل

ghttp://www.seo-scoop.com/wp-content/uploads/2008/06/seo-scoop-4th-birthday.jpg
همیشه تو حسرت اینکه یه جشن تولد واسم بگیرند ،موندم! (چه حسرت بیخودی!)
لااقل یه تبریک خشک و خالی!
یا در حالت آرمانی شاید یه جشنی که چشم بسته منو وارد اتاقی کنند یا شاید شب که میرم خونه یا شاید خونه ی یکی از دوستام وقتی وارد اتاق میشم ، لامپ رو روشن کنند و ببینم همه دورهم نشستند و اتاق که تزئین شده از بادباک و گل و روبان و کاغذ رنگی و ... و روی میز کیکی گذاشتند و روش شمع روشن کردند و روی کیک نوشته شده "پدربزرگ تولدت مبارک" یا "محمد جان تولدت مبارک" .
http://www.weldeng.net/images/NiNi/nini054.JPG

اون موقع دلم میخاد عدد خیلی بزرگی روی کیک گذاشته باشن،مثلا 100 یا شاید بالاتر!
(و اینجاست که به عظمت فهم و بینش قدیمی ها پی میبرم که چه به جا گفته اند:" شتر در خواب بیند پنبه دانه")

اما توی دنیای مجردی ما، اینکه کسی یادش بمونه چه روزی به دنیا اومدیم اینقدر برامون عجیبه که نگو و نپرس،
دلیلش هم اینه که کسی رو نداریم ،و البته معرفت این نیست که تاریخ تولدمون یادش بمونه .
اما من تصمیم گرفتم امروز واسه اینکه یکی دیگه این حسرت به دلش نمونه واسش جشن تولد بگیرم،
چون خودم حس کردم چقدر سخت وناراحت کننده س!(البته واسه اونایی که دلی دارندو احساساتی و...)
پس هدیه هاتون رو آماده کنید واسه ش تا بگم کیه!

ادامه مطلب...

نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 89/6/31 توسط محمد یزدانی

به نام خدا

دوستان خوب سلام

حالواحوالتون چطوره؟

بازم یه غیبت نه چندان طولانی...!

دوستان توصیه میکنم هرچند وقت ندارین وهمه درگیرثبت نام مدرسه ودانشگاهید!وبعضا سخت مشغول کار، اما توی مسابقه سفیرشرکت کنید...من یکی که ایشالاشرکت میکنم اماهنوزفرصت نکردم بنویسم!...

یه دوستی برامون کامنت گذاشته بودن بانام (شب زده)بهتردیدم کامل کامنت ایشون روبراتون بزرام

**سلام همولایتی...من تازه فهمیدم ولایت ما هم سایت داره واونقدراهم که فکر میکردم بچه هاش بیحال نیستن اماواقعا خوشحال شدم که یه پل ارتباطی وجود داره ومیشه گله ها رو یه جایی گفت.ازتون ممنونم که حداقل شما واسه خاکتون یه قدمی برداشتین براتون ارزوی موفقیت دارم راستی یه یادی هم ازنخبگان بیچاره این دیار بکنیدکه بدجوری موردبی مهری قرار گرفتن مایی که تو تمام مصاحبه ها ومسابقات با افتخار اسم این دیار واوردیم وتمام تلاشمون افتخار اوردن برای کشور وشهرمون بود....پیروز باشید **

ضمن تشکرازاین دوست بزرگوارمون بااجازه آقای مدیرازشون میخام تاخودشونومعرفی کنند بازدرخواست میکنیم ازدست اندرکاران سفیرکه این بزرگواررو دراولین همایش وبلاگ نویسان به عنوان مهمان افتخاری دعوت کنند...

 به راستی ماتوی شهرمون پتانسیل های علمی وفرهنگی ...قوی وخوبی داریم،چرافقط باید نیمه خالی لیوان روببینیم؟!؟؟؟



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 89/6/29 توسط صاحبدل
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >