نامه ای به زبان ریاضی تقدیم به حضرت ولیعصر (عج(
به نام فراتر از هرچه بی نهایت
آقای من: تو در نهایتی خواهی آمد که حد تابع دنیا نیست. تو در کنجی از جغرافیای زمین طلوع خواهی کرد که جواب نهایی تمام معادلات زمین است.
آقای من: بیا که اوضاع معکوس شده است. منحنی ارزش ها نزولی اکید است. نمودار حرکت ما انسان ها پراز اکسترمم شده است.
سرور من: روز هفتم هفته که دلم مشتق شده است،اشتیاق دیدار تو را با دعای ندبه درهم می آمیزم و با توبه زمزمه می نشینم. زمزمه ای که واحدهای آن کم استولی تو آن رامی شنوی.
آقا جان: تمام سوالات ذهنم را به صورت دستگاه های چند معادله و چند مجهولی درآورده ام و برای جواب های آن راهی جز مبهم بودن نیافته ام.
هرچه به مشتاقان و منتظران تو می نگرم در معادله ی زندگی هیچکدام در دنیای حقیقی ریشه ای ندارند مگر در دنیای مختلط فریب و دروغ.
سرور خوبم: با خود عهد می بندم ، مهر و محبت تو را با نوشتن نام زیبایت بر مقدمه ی تمام ترسیم شده ی تدریسم تقسیم کنم. و هزار بار براین سطر نام تو را در ذکر تمام خوبی هایت ضرب کنم وبا دل منتظرم جمع ببندم.
گاهی دنیا را محور اعدادی فرض می کنم که جهت تو مبدا این محور است.هرکس در جهت مثبت تابی نهایت به خدای تو نزدیک می شود.وهر کس از دوستی و محبت تو دور می شد،در جهت دیگر تابی نهایت از تو دور می شود.
مولای من: سری به سری ها دنباله های منتظرانت بزنیم که سیگمای تمام آنها به 313 تن می رسد.چه فاجعه ای است این دنیا،مگر اوضاع قرینه شود یا محور زندگی ها انتقال یابد تا زمینه آمدنت در مختصات دنیا فراهم شود.
زمانی که با خود می اندیشم که کدام رابطه و ضابطه باعث خواهد شد بین من و شما زوج مرتب شکل گیرد.
دیدم و درک کردم که به راستی شرط بر قراری این است که اگر مؤلفه ای اول یک رنگ و صمیمی بود مؤلفه دوم هم یک رنگ و صمیمی باشد.
اینجا وقتی دلم می گیرد انتظار تو را مدل سازی می کنم تمام ابعاد ایمانم را در جکم ذره می بینم و آن چه به من آرامش می دهد این است که به هندسه عبادت روی آورم و در مستطیل سجاده سر بر دایره مهر تو گذارم و از خدای تو مهرت را طلب میکنم.
باور کن در کلاس درسم بار ها گفته ام دانش آموز عزیز در فضای نمونه ای زندگی انسان ها پیشامدی بنویسید که تعداد منتظران شما رقم بزند به امید آن که در بررسی احتمال ظهورت عددی نزدیک به یک ببینم. بار ها گفته ام هم نهشتی انسان و ایمان وقتی برقرار است که ایمان بین تمام انسانها بخش پذیر باشد و باقیمانده ربا و کذب نیاورد.
اما ... میدانم و خوب می دانم،
تو روزی خواهی آمد که تصاعد خوبی ها برقرار باشد.
که ارتفاع عدالت بر قاعده دنیا قابل ترسیم باشد.
که مساحت دنیا فضای پیوسته خوبی ها باشد.
که از جمکران تا وادی سهله خط مستقیم عشق باشد.
که انتظار و اشتیاق تنها مجهول مسأله انسان ها باشد.
به امید طلوع مهدی (عج) در بیکران دنیا.
با سلام
یه شاعر گمنام یه شعری گفته که البته ناشناسه نه گمنام!!!!!!!
شعر درباره زازرونه اما کامل نشده...
من چند بیتی که هست رو مینویسم اونایی که طبع شعر دارن و میتونن کاملش کنن..
شعر با نام کسایی که کاملش کنن تو وبلاگ ثبت میشه و یه جایزه ای از طرف وبلاگ به بهترین شعر داده میشه....
شعر اینه:
سلام ای شهروند زازرونی تو که از مردم نصف جهونی
الای بینم تو دا همواره شادون نباشد لحظه ای چشم تو گریون
سلام ای بانوی خوب و هنرمند که می بافی تو قالی رنگ و وارنگ
سلام ای مهربون مرد کشاورز .........................................
....................................... ..........................................
......................................... ........................................
منتظر جواباتون هستم..
با تشکر مدیر وبلاگ
با سلام خدمت دوستان عزیز
اولا
یه خبر خیلی مهم دارم. که از شنیدنش شاید خوشحال بشین. من که خوشحال شدم.
از امروز دوست خوبمون دهاتی که مدیر وبلاگ زازرانی بود به عنوان نویسنده در وبلاگ زازران شروع به کار خواهند کرد.
طی صحبتی که دیروز با ایشون داشتم متوجه شدم که بعد از ایجاد وبلاگ تا چند وقت نتونستن وارد صفحه مدیریت وبلاگشون بشن به همین خاطر بوده که نتونستن آپدیت کنن.
به همین خاطر من از ایشون دعوت کردم به عنوان نویسنده افتخاری تو وبلاگ زازران همکاری کنند و ایشون هم قبول کردند.
امیدوارم با اومدن ایشون یه تغییر اساسی تو وبلاگ ببینیم( نیست من هیچ کاری نمی کنم )
دوما
یکی از دوستان می گفت وبلاگت تکراری شده، من گفتم هر دفعه که وارد میشم برام تازگی داره . .ولی اون میگفت برامن اعصاب خوردکن شده.
دوستان اگه کسی نظر داره بگه تا بتونیم از این حالت اعصاب خوردکنی بیرونش بیاریم.
یاعلی
به نام خدای یوسف
سلامی گرم از طرف من به تمام همشهریان گرامی
چند روز یکی از دوستان ناشناس زحمت کشیده بودند و یه نامه فرستادند که متن کامل نامه رو براتون میگذارم.
نامه ایشوم بدین شرح می باشد:
--------------------------------------------------------------
حضور محترم وبلاگ زازرون
سلام علیکم خدا قوت
در خصوص وبلاگتون ذکر چندمورد رو الزامی میبینم
اولا : سایته یا وبلاگه؟!
دوما:دستتون درد نکنه آ خسته نباشید..
سوما:بعضی از این اصطلاحات رو احتمالا از خوددون اختراع نکردید؟!
آخه من تازه می شنوم(الان عرض میکنم خدمتتون) شایدم شما با نسلای نخستین زازرون مراوده و مناظره و مباحثه و... اینا داشتید؟!
مثلا : لغاتی که تیک زدم یا موارد مشابه : جختابلا
""بعدشم الای همیدون چاق باشید:""
اولا : باشیند
وما ترجمش میشه الهی همه شما سلامت باشید نه الهی همیشه سلامت باشید.
و می آئیم: ماوام مییَم درسته نه ماوم میایم(این کدرگونیه) و همچنین بهتره : بیتِرِس درسته نه بیتَرِس (اینم قدرجونیه)
------------------------------------------------------------------------------------
بله.اینم نامه ی دوستمون
من خدمتتون عرض کنم که:
اولا : از نامه ی شما دنیا دنیا تشکر دارم
دوما: توی دنیای وب و اینترنت شما میتونستید ایمیل بفرستید.( البته توهین به کار شما نکردم یا شاید اینکه بخام شما رو تحقیرکنم، منظورم اینه که اگه ایمیل میزدید خیلی زحمتتون کمتر میشد)
سوما: وبلاگه.. اما گاهی وقتا که مینویسم دیگه حواسم نیست یا به قول قدیمیا پَرت میشم.
چارمندش(به قول دهاتی): نشنیدن بعضی از کلمات دلیل بر نبودنش نیست. این کلمات از منابع معتبر زازرونی علی الخصوص پیرمرد –پیرزن های محل جمع آوری شده که تاییدیه از 60-70 تا ایزوی خارجی و علامت استاندارد ایران رو دارن.
چندمندنش: بازم تشکر می کنم از شما که زحمت کشیدین و انتقاد فرمودین. امیدوارم شما وبلاگ بزنین من بیام انتقاد کنم که بفهمید چه کار سختیه- بعدشم منتظر نامه های بعدیتون هستم. اگه تونستید ایمیل بزنید که چه بهتر .نشد همون نامه رو بفرستین قبوله..
سبزه گره زدن
افسانهً آفرینش در ایران باستان و مسئلهً نخستین بشر و نخستین شاه و دانستن روایاتی دربارهً کیومرث حائز اهمیت زیادی است. در اوستا چندین بار از کیومرث سخن به میان آمده و او را اولین پادشاه و نیز نخستین بشر نامیده است. گفته های حمزه اصفهانی در کتاب سنی ملوک الارض و انبیاء و گفته های مسعودی در کتاب مروج الذهب جلد دوم و بیرونی در کتاب آثار الباقیه بر پایهً همان آگاهی است که در منابع پهلوی وجود دارد. مشیه و مشیانه که پسر و دختر دوقلوی کیومرث بودند روز سیزده فروردین برای اولین بار در جهان با هم ازدواج نمودند. در آن زمان چون عقد و نکاحی شناخته شده نبود آن دو به وسیله گره زدن دو شاخه پایهً ازدواج خود را بنا نهادند. این مراسم را بویژه دختران و پسران دم بخت انجام میدادند و امروز هم دختران و پسران برای بستن پیمان زناشویی نیت می کنند و علف گره می زنند. این رسم از زمان کیانیان تقریباً متروک شد ولی در زمان هخامنشیان دوباره شروع شده و تا امروز باقی مانده است. در کتاب مجمل التواریخ چنین آمده " اول مردی که به زمین ظاهر شد پارسیان او را کل شاه گویند. پسر و دختری از او ماند که مشیه و مشیانه نام گرفتند و روز سیزدهً نوروز با هم ازدواج کردند و در مدت پنجاه سال هیجده فرزند بوجود آوردند و چون مردند جهان نود و چهار سال بی پادشاه بماند " . چنانکه در بحث جشن نوروز اشاره شد کردهای ایران و عراق که زرتشت را از خود می دانند روز سیزدهم فروردین را جزو جشن نوروز به حساب می آورند.