آغاز سخن توراصداباید کرد،یاالله
دوستان سلام
ضمن تسلیت ایام حزن وسوگواری سروروسالارشهیدان وآرزوی قبولی عزاداریهای همگان درمحضرآن عزیزان،
مروری کوتاه داریم بریکی از مناسبتهای فرهنگی ما ایرانیان
مناسبت های فرهنگی که تلفیقی از اعتقادات و باورها ی ما از طرفی و پیوند انسان با طبیعت و پدیده های طبیعی از طرف دیگراست جذاب ودوست داشتنی اند. و چه جان سخت و استوارند این یادگارهای فرهنگی. یادگارهایی که گذشتگان مان علیرغم این همه تهاجم و تجاوز بیگانگان و بی مهری ، خصومت و تعصب "خودی ها" و علیرغم قرنها تازیانه، شمشیرو زندان آنها را در خانه ی دلها و کنج یادهایشان برایمان به ارث گذاشتند. جشنها و مناسبت های فراوانی در گذشته برگزار می شدند که بسیاری از آنها از یاد برده شدند. اما نوروز و یلدا بخاطر خصلت و معنای وجودی شان و پایداری مردم در حفظ شان زنده ماندند و پا برجا. هردو ارتباط مستقیم با گردش زمین و موقعیتش نسبت به خورشید داشته و دلیلی است بر آشنایی نیاکان ما با پدیده های طبیعی و بنیان نهادن گاهشماری شان براساس آن. هر دو یادآور نبردی است کیهانی بین خوب و بد. نوروز جشن پیروزی تازگی و جوانی و پیشرفت است بر کهنه و جهالت و عقب ماندگی . و یلدا نیز جشن زایش مهر و روشنایی و آزادگی, و چیرگی بر تاریکی و ستم و بندگی. گرچه هنوز تا محو نهایی لشکر تاریکی راهی بس دشوار و شاید طولانی در پیش باشد، اما یلدای هرسال امید ها و آرزوهایمان را زنده کرده و مشوق کوشش های مان برای رسیدن به آن روز موعود می باشد. تنها با تلاش همگانی و: اگر از خواب بلند یلدا برخیزیم* ، امید این خواهذ بود که روزی بتوانیم با صدای رسا و بلند به همه بگوییم: عاقبت دیدید ما صاحب خورشید شدیم *
وبه امید سرآمدن یلدای بلند غیبت...
مهدیا!شب یلدای فراغت سحری خواهد داشت.................دل پررحم تو برما نظری خواهد داشت؟
دردل شام سیه طلعت رخسارمهت........................به من غمزده آیاگذری خواهد داشت؟
التماس دعا
یاعلی
صدای پای محرم به گوش میرسد...
بازهم چشمان خورشید به خون می نشیندوازشفق دیدگانش لاله می بارد...
سلام برمحرم...
سلام برحسین(ع)...
مولاجان،
هرگاه عطرنامت ازخاطرمان می گذرد دل به لحظه های ناب عاشورائیت
می دهیم وسرشارازیادت روبه گلدسته های دعامی ایستیم وسلام می دهیم...
سلام برتووغم هایت...
سلام برتو وگلهای پرپرت...
سلام برتو وغمهاومصیبتهایت که درخاطرمامثل جاده های انتظاربه طول آسمان وعرض زمین است...
سلام برتووونمازظهرعاشورایت،که وضویش باخون،سجاده اش
باخاک،ومصلایش به وسعت کربلابود...که نه به وسعت جهان بود...
..................
سالهاازاین واقعه می گذرداماهمچنان خاطره عاشوراوخون حسین
(ع)ازجوشش نیفتاده وهرساله عاشورائیان چلچراغ دل خویش رابیش از
پیش باشرارعشق حسین (ع)روشن میسازند...
حسین (ع)عاشوراراآفریدوعاشوراحسینیان زمانه را
******
رفع عطش میکند فرات اشکهایم
باز محرم رسید مدرسه عشق باز
کلاس درس زینب(س)نموده درس آغاز
باز محرم رسید وعده گه بیدلان
فصل جنون ومستی صاحب صاحبدلان
*****
یا علی
به فرموده مولاعلی علیه السلام:
بعد از پایان گردهم آیی خود (در روز غدیر) به خانه برگردید، خدا بر شما رحمت فرستد. به خانواده خود گشایش و توسعه دهید، به برادران خود نیکی کنید، خداوند را بر این نعمت که شما را بخشیده است، سپاس گزارید، متحد شوید تا خدا به شما وحدت بخشد، نیکویی کنید تا خدا دوستیتان را پایدار کند، به همدیگر نعمت خدا را تبریک بگوئید، همانطور که خداوند در این روز با چندین برابر عیدهای دیگر پاداش دادن به شما تبریک گفته، این گونه پاداشها جز در روز عید غدیر نخواهد بود.
التماس دعا
یاعلی
به نام مهربان دانای بی همتا *
دوستان سلام.
مطلب امروز،داستانی جذاب و آموزنده ست که توسط *نی نی* ویلاگ برامون ارسال شده...
گروهی از فارق التحصیلان قدیمی یک دانشگاه که همه در حرفه خود ادم های موفقی شده بودند
با هم به ملاقات یکی از استادان قدیمی خود رفتند.پس از خوش و بش اولیه هر کدام از انها در مورد کار خود توضیح میداد.وهمگی از استرس زیاد در کارو زندگی شکایت میکردند.استاد به اشپزخانه رفت و با یک کتری بزرگ چای و انواع و اقسام فنجان چای خوری (از پلاستیکی و بلورو چینی و کریستال گرفته تا سفالی و یکبار مصرف)بازگشت ومهمانانش را به چای دعوت کرد و از انها خواست تاخودشان زحمت چای ریختن برای خودشان را بکشند.
پس از انکه همگی برای خود چای ریخته و صحبت ها از سر گرفته شد استاد گفت:اگر توجه کرده باشیدتمام فنجان های قشنگ و گران قیمت برداشته شده وفنجان های دم دست و ارزان قیمت در سینی مانده است.شما هرکدام بهترین چیزها را برای خود میخواهید واین از نظر شما امری کاملا طبیعی است.اما منشا مشکلات و استرس های شما همین است.مطمئن باشیدکه فنجان به خودی خود تاثیری بر کیفیت چای ندارد.بلکه برعکس,در بعضی موارد یک فنجان چای گران قیمت ولوکس ممکن است کیفیت چایی که داخل ان است را از دید ما پنهان کند.
چیزی که همه شما واقعا میخواستید یک چای خوش طعم و خوش عطر بود نه فنجان اماشما ناخود اگاه به سراغ بهترین فنجان رفتید وسپس به فنجان های یکدیگر نگاه کردید.زندگی هم مثل همین چای است.کار ,خانه, ماشین ,موقعیت اجتماعی و....در حکم فنجان ها هستند.مورد مصرف آنها نگهداری و در برگرفتن زندگی است.نوع فنجانی که ما داشته باشیم,نه کیفیت چای را مشخص میکند و نه ان را تغییر میدهد.اما گاهی با صرفا تمرکز بر روی فنجان از چایی که خداوند در طبیعت برای ما فراهم کرده است لذت نمیبریم
خداوند چای را به ما ارزانی داشته نه فنجان را .از چایتان لذت ببرید.خوشحال بودن به معنی اینکه همه چیز عالی و کامل است نیست بلکه بدین معنی است که شما تصمیم گرفته اید آن سوی عیب و نقص ها را هم ببینید.
در آرامش زندگی کنید ,ارامش هم درون شما زندگی خواهد کرد!!!
*باتشکرصمیمانه از نی نی و کلیه بازدیدکنندگان*
*یاعلی*
بسم الله الرحمن الرحیم
عیدرهائی ازاسارت نفس وشکوفائی ایمان ویقین مبارکباد.
عید قربان که پس از وقوف در عرفات (مرحله شناخت) و مشعر (محل آگاهی و شعور) و منا (سرزمین آرزوها، رسیدن به عشق) فرا مىرسد، عید رهایى از تعلقات است. رهایى از هر آنچه غیرخدایى است. در این روز حجگزار، اسماعیل وجودش را، یعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنیوى پیدا کرده قربانى مىکند تا سبکبال شود.
صدای پای عید میآید. عید قربان عید پاکترین عیدها است عید سر سپردگی و بندگی است. عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است. عید قربان عید نزدیک شدن دلهایی است که به قرب الهی رسیدهاند. عید قربان عید برآمدن روزی نو و انسانی نو است.
... و اکنون در منایی، ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آوردهای. اسماعیل تو کیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ موقعیتت، شغلت؟ پولت؟ خانهات؟ املاکت؟ ... ؟
این را تو خود میدانی، تو خود آن را، او را - هر چه هست و هر که هست - باید به منا آوری و برای قربانی، انتخاب کنی، من فقط میتوانم " نشانیها "یش را به تو بدهم:
آنچه تو را، در راه ایمان ضعیف میکند، آنچه تو را در "رفتن"، به "ماندن" میخواند، آنچه تو را، در راه "مسئولیت" به تردید میافکند، آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است، آنچه دلبستگیاش نمیگذارد تا "پیام" را بشنوی، تا حقیقت را اعتراف کنی، آنچه ترا به "فرار" میخواند، آنچه ترا به توجیه و تاویلهای مصلحت جویانه میکشاند، و عشق به او، کور و کرت میکند، ابراهیمی و "ضعف اسماعیلی"ات، ترا بازیچه ابلیس میسازد.
در قله بلند شرفی و سراپا فخر و فضیلت، در زندگیات تنها یک چیز هست که برای به دست آوردنش، از بلندی فرود میآیی، برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست میدهی، او اسماعیل توست، اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد، یا یک شیء، یا یک حالت، یک وضع، و حتی، یک " نقطه ضعف"!
بگذراز فرزند و مال و جان خویش
تا خلیل الله دورانت کنند
سربنه درکف،برو در کوی دوست
تا چو اسماعیل،قربانت کنند
التماس دعا
یاعلی