صدای پای محرم به گوش میرسد...
بازهم چشمان خورشید به خون می نشیندوازشفق دیدگانش لاله می بارد...
سلام برمحرم...
سلام برحسین(ع)...
مولاجان،
هرگاه عطرنامت ازخاطرمان می گذرد دل به لحظه های ناب عاشورائیت
می دهیم وسرشارازیادت روبه گلدسته های دعامی ایستیم وسلام می دهیم...
سلام برتووغم هایت...
سلام برتو وگلهای پرپرت...
سلام برتو وغمهاومصیبتهایت که درخاطرمامثل جاده های انتظاربه طول آسمان وعرض زمین است...
سلام برتووونمازظهرعاشورایت،که وضویش باخون،سجاده اش
باخاک،ومصلایش به وسعت کربلابود...که نه به وسعت جهان بود...
..................
سالهاازاین واقعه می گذرداماهمچنان خاطره عاشوراوخون حسین
(ع)ازجوشش نیفتاده وهرساله عاشورائیان چلچراغ دل خویش رابیش از
پیش باشرارعشق حسین (ع)روشن میسازند...
حسین (ع)عاشوراراآفریدوعاشوراحسینیان زمانه را
******
رفع عطش میکند فرات اشکهایم
باز محرم رسید مدرسه عشق باز
کلاس درس زینب(س)نموده درس آغاز
باز محرم رسید وعده گه بیدلان
فصل جنون ومستی صاحب صاحبدلان
*****
یا علی
سلام به همه ی خوانندگان! منظورم بازدید کنندگان این کلبه خرابه بود!! بابا منظورم هم خودتی دیگه ..اَه گیر میدین دا،اعصاب منم میریزین بهم..
امیدوارم حال همه گی خوب باشه و شاد و خرم و دماغتون چاق باشه(یعنی خیلی توپ باشین،منظورم اون توپ نیستا که گرده منظورم توپه آماده ی شلیکه)
عید غدیر هم مبارک بود و تموم شد...
یه سری عکس گرفتم از جشنی که تو مسجد جامع برگزار شد.
جای همه گی خالی بود(شایدم نبود!) کیک و شیر موز هم دادن.(یا به قول یکی از دوستام کیک و او(آب) موز).
مثه همیشه اونا که هیچ کاری نمی کنند مجری بودن(اگه یعقوب اینو بخونه کله منو میکنه).
البته شوخی کردما....(اینم واسه اینکه بعد اگه خوند و ناراحت شد بتونم توجیهش کنم)
خلاصه جلسه با نوای قرآن شروع شد
.
مثه همیشه تو مسجد جامع پر بود از پیرمردای مرید امام جماعت.برا همینه که به روایتی بهش میگن مسجد پیرمردا. جالبترین نکته این گروه اینه که از اول تا آخر مجلس یا خوابند یا نگاه میکنند و هیچ چیز یادشون نیست.(البته امیدوارم برای خنده بخونیدو فردا بهشون نگین،آخه اینا که شوخی بردار نیستند)
یه گروه سرود هم از بانوان (البته کودکان) هم بود که هر چند نفهمیدم چی میخوندن اما در کل خوب بود.(کلی هم جیغ و جار کردند)
به عنوان میان برنامه هم یه کلیپ پخش کردند که بیشتر تبلیغ رئیس هیئت بود تا مربوط به عید غدیر. اما آخر کلیپ نجوای کودکانه ای بود در مورد امام زمان(عج) که خیلی قشنگ بود اگه گیر آوردم براتون میزارم(خیلی ناز بود)
یه بخش مسابقه هم داشت (البته بماند که حدود 5تا مسابقه بود!!) که قرعه کشی اون پشت صحنه انجام شد و کسی ندید(البته تقلب نشد،مدارکش هم موجوده!!!). البته این قرعه کشی همه چیزش جالب بود، دم در ورودی دیدم مسئول جمع آوری برگه ها یه بسته از این برگه ها دستشه و داره تند تند اسم خودش رو مینویسه!!! دیگه تکلیفش مشخص بود،عدالت توش موج میزد.
راستی یادم رفت ،قبل از نماز هم مراسم افتتاح کتابخانه و سالن مطالعه ی کانون هم بود البته خیلی وقت بود راه افتاده بود ولی خوب بالاخره این یه حرکت نمادین بود .
البته این عکس کاملا هنریه!!!! تا اومدم عکس بگیرم ،حاج رمضون شیخی این دم و دستگاه اسفند دود کنی رو گرفت جلو دوربینم و دیگه ببینید که چی شد البته از قدیم گفتن کاچی بعضی هیچیه،
یه نمایشگاه نقاشی های کودکانه هم با موضوع عید غدیر و قربان گذاشته بودند که چندتاش رو براتون گذاشتم ببینید.
که البته بعضیاشون خیلی جالب و تامل برانگیز بود
شنیده بودم خدا به حضرت ابراهیم(ع) گوسفند داد نه بره!! و اما این چاقویی که حضرت ابراهیم دستشه منو کشته و البته جبرئیلش خیلی قشنگ بود(اگه به من بگن یه نقاشی بکش حتی بلد نیستم یه درخت بکشم اونوقت اومدم دارم اینجا نقاشی به این قشنگی رو مسخره میکنم!)
این یکی هم که دیگه نیازی نداشت حرفی بزنم.خودتون ببینید- البته وقتی نقاشی رو دیدید اسم نقاش رو هم بخونید و ببیند که کلاس اوله ابتدائی بود و اگه با دیدن نقاشی خندیده باشی حالا میتونی محکم بزنی پس گردنتون!!!!
آخر کار هم قرار شد یه مسابقه تقلید صدا بگذارن که دیدنی و خنده دار بود.. از در آوردن صدای خر وگاو و مورچه!! شروع شد و کلی خندیدیم .
البته با عنایت مجری این برنامه تبدیل شد به مسابقه قرآن که بیا و ببین ، آخرکار مجبور شدن زود سرو تهش رو بهم برسونن و تمومش کنن.
اینا رو نوشتم که یه نکته ای رو بگم:
ما جماعت تا یه کاری نشه میگیم اگه بودیم فلان میکردیم، اگه من بودم چی میشد و چی میکردم، اما خدا نکنه یکی یه کاری بکنه ،اونوقته که همه تحلیل گر میشن و شروع میکنن به حرف زدن و همه رو بیچاره میکنن. البته نکته ی حرفم این بودکه بگم منم از همون دسته آدمام.
خیلی ممنون از اینکه تا اینجا نوشته های منو خوندید شایدم بیکاری دیگه....
حالا اگه عصبانی هستی یا خوشحال یا فکر میکنی من نباید اینا رو مینوشتم رو تو نظرات بگی ممنونت میشم. منتظرم....
به فرموده مولاعلی علیه السلام:
بعد از پایان گردهم آیی خود (در روز غدیر) به خانه برگردید، خدا بر شما رحمت فرستد. به خانواده خود گشایش و توسعه دهید، به برادران خود نیکی کنید، خداوند را بر این نعمت که شما را بخشیده است، سپاس گزارید، متحد شوید تا خدا به شما وحدت بخشد، نیکویی کنید تا خدا دوستیتان را پایدار کند، به همدیگر نعمت خدا را تبریک بگوئید، همانطور که خداوند در این روز با چندین برابر عیدهای دیگر پاداش دادن به شما تبریک گفته، این گونه پاداشها جز در روز عید غدیر نخواهد بود.
التماس دعا
یاعلی
نوشتن از مولای متقیان جرأتی میخواهد که من ندارم!
هرچه از خصلتها و فضیلتهای آسمانیاش مینویسم، کلمات را برای نشان دادن قطرهای از وجود بیکرانش کوچک و حقیر میبینم.
وقتی که میخواهم بنویسم،
علی ولی بود،
وصی بود،
عادل بود،
زاهد بود،
عارف بود،
شجاع بود،
مجاهد بود و... نمیتوانم با کلمات، توصیفی داشته باشم از عظمتش.
علی(ع) کسی است که جز پیامبر اکرم(ص) و فاطمه زهرا(س) و یازده فرزند معصومش، هیچکس عظمت الهیاش را درک نکرده و نخواهد کرد و به درستی گفتهاند که علی(ع) آینهی تمام نمای انسان کامل است.
احساس غرور و عظمت، اولین چیزی است که زائر علی(ع) آن را احساس میکند.
غرور از اینکه شیعه علی(ع) است و اگر نمی تواند شیعه واقعی باشد، لااقل محب علی(ع) است.
باز هم به غدیر رسیدیم... آنجا که پیامبر رحمت (ص) دست علی (ع) را بالا برد و فریاد بر آورد هرکه را من سرور و مولای اویم این علی مولای اوست.
آنجا که فریاد من کنت و مولا را به گوش کاروانیان رساند نوای غدیر رابرای جهانیان ماندگار کرد.
اما از غدیر چه میدانیم:
غدیر یعنی قرآن؛
غدیر یعنی آخرین پیامِ آخرین پیامبر صلی الله علیه و آله؛
غدیر یعنی روایت فاطمه اطهر علیهمالسلام؛
غدیر یعنی خروش خاموش محسن علیهالسلام در پشت در..
و فدا شدن به دست بیوفایان؛
غدیر یعنی ریسمان بر گردن امیرالمؤمنین علیهالسلام؛
غدیر یعنی صبر امام مجتبی علیهالسلام؛
غدیر یعنی لبهای تشنهی کنار فرات؛
غدیر یعنی آفتاب بر نیزه؛
غدیر یعنی نالهی سوزان زینالعابدین علیهالسلام؛
غدیر یعنی شکوفایی علم به دست امام باقر علیهالسلام؛
غدیر یعنی مذهب جعفری..
و کرسی درس آسمانی امام جعفر صادق علیهالسلام؛
غدیر یعنی موسی بن جعفر علیهالسلام و زندان بغداد؛
غدیر یعنی جلال خداوندی در امام هشتم علیهالسلام؛
غدیر یعنی امامت در هفت سالگی جواد الائمة علیهالسلام؛
غدیر یعنی جامعهی کبیرهی امام هادی علیهالسلام؛
غدیر یعنی خانهنشینی امام عسکری علیهالسلام؛
و غدیر یعنی عدالت؛
یعنی صلح؛
یعنی دین فراگیری اسلام؛
یعنی سرنگونی ظلم؛
یعنی انتظار؛
یعنی فرج؛
و غدیر یعنی مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف.
ای آنکه تو را گویند همای رحمتی//
ای که گویند در عرش بالا بینظیری//
ای که گویند صاحب عید غدیری //
دریای فضائلی//
گویند همتای تو نخواهد آمد حتی اگر 100هابار دیگر کعبه تَرَک بردارد..
شیعیان باز غدیری دیگر در راهست....
این عید سعید بر تمامی شیعیان جهان و شما همشهریان گرامی مبارک باد
سلام. چند روزی رفتیم سفر جای همه خالی بود.و الحمدلله اونجا که رفتیم گفتم اینترنت تعطیل! اما بازم دلم که نیمد. خوشبختانه همراه اول هم بعد از یه عمری یه تکونی به خودش داده و اینترنت خط موبایل ما هم فعال شده بود.هرچند نیم ساعتی طول می کشید باز بشه اما لنگه کفشی در بیابان بود و نعمت!!!
به هرحال سری میزدیم به وبلاگ و صاحبدل هم که گوی سبقت رو تو مسابقه ی وبلاگنویسی ربوده بود و هی مطلب میگذاشت.(البته دستش درد نکنه که اینجا تعطیل نشد.)
ما هم جای دوستان خالی،، روز عرفه تو حرم رضوی دعا گوی همه ی عزیزان بودیم و برا همه و ضمنا برای مادر نی نی هم که خواسته بودند دعا کردیم و برای همه ی دوستان هم که اینجا سر میزنن دعا کردم که خدا شفاشون بده!!نه یعنی دعا کردم خدا خوبشون کنه! نه اینکه بد باشن ،نه یعنی ..، نمیدونم از خدا خواستم که هر چی میخان بهشون بده -مثلا آرزوهای نگفته ی دوستان و آرزوهایی که گفته بودن..
از همه اینا بگذریم عجب سفری رفتیم!!! نه بلیط قطار بود نه هواپیما/مجبور شدم با اتوبوس برم.چشمتون روز بد نبینه وقتی از اتوبوس پیاده شدم انگار 10 نفر با چوب و چماق تو سرو بارم زده باشن همه جام درد میکرد.فقط یه روز خوابیدم تا درد کمر و پاهام خوب بشه. اینقدر دلم برا وبلاگ تنگ شده بود که یه بار یواشکی رفتم یه کافی نت و وبلاگ رو چک کردم. اما اونجا هم اینترنتش داغون بود و تازه اونجا به اینترنت موبایلم راضی شدم. بهر حال برا دوستان هم2تا سوغاتی آوردم .یکی خودم و دیگری سلامتی خودم
خودم میدونم اصلا سوغاتی خوبی نبوده اما خواهشا بد و بیراه بهم نگید و یا بعدا تو نظرات نگید که این چند روز تو آب نمک خوابیده بودی.
من تا حالا کم پیش اومده برم سفر و سوغاتی بیارم یا بهتر بگم تقریبا هیچ وقت سوغاتی نیوردم .اینکارم باعث شده که دیگه حتی نتونم تصمیم بگیرم که برا کی، چی بیارم؟ برا همین یکی از عزیزان که ازم خواسته بود براش سوغاتی بیارم نتونستم تصمیم درستی بگیرم و ته کار هم براش سوغاتی مادی نتونستم بگیرم و شرمنده ی ایشون هم شدم.
ان شا الله دفعه ی بعدی که رفتم سفر برای همه سوغاتی میارم(مثه همون جایزا که دادم بهتون).