بسم الله الرحمن الرحیم
ســــــــــــــلام علیکم
******
خوشه بندی قـــــرآنی ... هدفمند کـردن یاران در زندگی
برگــرفته از مفاهیم ارزشمند سـوره " الواقعة "جزء27
********
در این ایام که فکر و ذکر اکثر افراد در اغلب مجامع ( کوچه و بازار و ... ) خوشه بندی 1 و 2 و 3 مرکز آمار ایران و ... است
هدف از طـــرح خوشه بندی قرآنی
تلنگـــــری است به خـــودم و هــر آن کسی که حق جوی و حق گوی و حق پوی است . همین ....
-------------------------------------------------------------------------
وَکُنتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً
و شما به سه گـــروه تقسیم خواهید شد .... آیه( 7)
-------------------------------------------------------------------------
خوشه 1 ( در این تقسیم بندی قرآنی )
فَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ
اما اگر او از مقربان باشد (88)
فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِیمٍ
در روح و ریحان و بهشت پرنعمت است (89)
-------------------------------------------------------------------------
خوشه 2 ( در این تقسیم بندی قرآنی )
وَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ أَصْحَابِ الْیَمِینِ
و اما اگر از اصحاب یمین باشد (90)
فَسَلَامٌ لَّکَ مِنْ أَصْحَابِ الْیَمِینِ
سلام برتو از سوی اصحاب الیمین (91)
-------------------------------------------------------------------------
خوشه 3 ( در این تقسیم بندی قرآنی )
وَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضَّالِّینَ
اما اگر او از تکذیب کنندگان گمراه باشد (92)
فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِیمٍ
با آب جوشان دوزخ از او پذیرائی میشود! (93)
وَتَصْلِیَةُ جَحِیمٍ
سپس سرنوشت او ورود در آتش جهنم است(94 )
--------------------------------------------------------------------------
إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ
این همان حق و یقین است آیه (95)
*****************************************
اندکی بیندیشیم : در این تقسیم بندی قـــــرآنی ؛ ما خـوشه ی چـندیم ؟
********
به قلم:حسین اکبری نودهی
گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم .
گفتی: ... فَإِنِّی قَرِیبٌ...
.:: من که نزدیکم (بقره/؟؟؟) ::.
گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش میشد بهت نزدیک شم .
گفتی: وَاذْکُر رَّبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/؟؟؟) ::.
گفتم: این هم توفیق میخواهد!
گفتی: أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ...
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/؟؟) ::.
گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی .
گفتی: وَاسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ...
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/؟؟؟) ::.
گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار میتونم بکنم؟
گفتی: أَلَمْ یَعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ ...
.:: مگه نمیدونید خداست که توبه رو از بندههاش قبول میکنه؟! (توبه/؟؟؟) ::.
گفتم: دیگه روی توبه ندارم
گفتی: ... اللَّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ (2) غَافِرِ الذَّنبِ وَقَابِلِ التَّوْبِِ ...
.:: (ولی) خدا عزیزِ و داناست، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه (غافر/؟؟؟) ::.
گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟
گفتی: إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا…
.:: خدا همهی گناهها رو میبخشه (زمر/؟؟؟) ::.
گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو میبخشی؟
گفتی: وَ مَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ...
.:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/؟؟؟) ::.
گفتم: نمیدونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم میزنه؛ ذوبم میکنه؛
عاشق میشم! ... توبه میکنم
گفتی: إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ...
.:: خدا هم توبهکنندهها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/؟؟؟) ::.
ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک
گفتی: أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ ...
.:: خدا برای بندهاش کافی نیست؟ (زمر/؟؟؟) ::.
گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار میتونم بکنم؟
گفتی: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا (41) وَسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَأَصِیلًا (42)
هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا
.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید.
او کسی هست که خودش و فرشتههاش بر شما درود و رحمت میفرستن تا شما رو از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون بیارن.
خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/؟؟؟)
جواب دادم: "آخه این گنبد تنها گنبدیه که واسه یه امام زندهاس." همون موقع یه صدا توی گوشم زمزمه کرد: "پس شماها اینجا چه کارهاید؟!!!"
ای منتظر غمگین مباش، قدری تحمل بیشتر گردی بپاشد در افق گویا سواری می رسد
وتنها به امید وصال توست که زنده ایم........
یا مهدی ادرکنی
صدای پای اشتران از دل کویر میآید.
کاروانی خسته و غمدیده و محزون هر کسی سر به کنج کجاوه گذاشته و آرام آرام میگرید،
باد با رقص جنونآمیز خود شنهای صحرا را پا به پای خود به وجد آورده و به آسمان میبرد.
صدای زوزه باد هر از گاهی مصیبتدیدگان را از دل دریای غم بیرون میآورد.
آری، کاروان اُسراء اینک به سمت مدینه باز میگشت، مدینة النّبی که اینک محزون و داغدار پسر پیامبر بود.
هنگامی که کاروان به دوراهی عراق و مدینه رسید، ناگهان نسیمی از جانب کربلا دختر امام حسین (علیه السلام) را متوجّه خود کرد.
آه چه لحظهای بود، صدای شیون او بلند شد و همه را متوجّه خود نمود همگی مست نسیم کوی حسین (علیه السلام) گشتند.
با هم به ساربان گفتند که ما را از دشت کربلا و مزار یار عبور ده.
قافله مسیر خود را تغییر داد. زمان فراق دیگر به سر آمده بود و عاشقان به کوی معشوق نزدیک میشدند.
هر چه این فاصله کمتر میشد بر شور و افغان کاروان افزوده میگشت.
هنگامی که آن پروانگان به مدفن خورشید رسیدند از روی ناقهها همچون برگ خزان خود را به زیر افکندند.
هر کس قبر عزیزی را در آغوش گرفت صدای فغان و ناله در تمام صحرا مستولی گشت.
جابر بن عبدالله انصاری نیز که در اربعین به کربلا رسیده بود، با داغدیدگان هم ناله شد.
یکی میگوید: همین جا بود که عزیز خود را از دست دادیم.
یکی دیگر میگوید: همین جا بود که خیمههای ما را آتش زدند و اموالمان را غارت کردند.
آه همین جا بود که شمر با شمشیر سر از بدن حسینم جدا ساخت.
وای عمویم، این جا بودکه او را به شهادت رساندند.
وای پسرم علی اصغر. صدای جانسوز رباب شور دیگری به این مرثیهخوانی میداد.
او سخت میگریست، خدا این جا بودکه با تیر سه شعبه گلوی کوچک اصغرم را هدف گرفتند.
آری هر کسی به نحوی از دل غم دیدهاش عقدهگشائی میکرد.
در این اثنا بیبی زینب کبری (سلام الله علیها) خود را تمام قد بر روی قبر برادر انداخت و با اشک و آه و صدای محزون گفت:
ای وای برادرم حسین جان، ای وای محبوب دل پیامبر خدا، ای فرزند مکه و مِنا.
ای پسر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و ای فرزند علی مرتضی (علیه السلام).
ای برادر، شرمندهات گشتم که نازدانهات رقیه را در خرابه شام جا گذاشتم .
ای برادر، اگر اینجا نامحرم نبود، جای تازیانه و سنگها را به تو نشان میدادم.
ای برادر ما را خارجی خواندند و از بالای بامها بر ما سنگ زدند و بر رویمان خاک و خاکستر پاشیدند.
ای عزیز مادرم ای میوه قلبم و ...
ناگهان زینب بی هوش شد و به زمین افتاد...
آجرک الله بقیه الله
التماس دعا
یاعلی
بسم الله النور
ماه بهمن امد و بر چهره شب رنگ زد
اخترحق شد فروزان و به ظلمت چنگ زد
سنگر پوسیده ی قابیلیان بر باد شد
خاک ما از بارش خون شهید آباد شد